حدیث، شعر و فضائل اهل بیت علیهم السلام

✅ اشعار مذهبی
✅ نشر معارف و احادیث اهل بیت
✅ فضایل اهل بیت از کتب اهل خلاف
✅ تقویم شیعه

کانال تلگرام:
http://telegram.me/Hadis_Sher_Fazael

آخرین نظرات

۱۳۹ مطلب با موضوع «فضائل اهل بیت از کتب شیعه» ثبت شده است

معجزه امام هادی علیه السلام و اسلام آوردن مسیحی


طبرى شیعی ‏رحمه الله در کتاب «دلائل الامامة» از محمد بن اسماعیل نهلى و او از پدرش نقل کرده است که گفت: من در سامراء اسیر بودم روزى یزداد مسیحی شاگرد بختیشوع را دیدم که از خانه موسى بن بغا بر می‌گشت، او همراه من به راه افتاد و باهم گفتگو می‌کردیم تا به محلی رسیدیم، با دست اشاره کرد و گفت: آیا این دیوار را می‌بینی؟ آیا می‌دانى صاحب این خانه کیست؟ گفتم: خودت بگو صاحب آن چه کسی است؟ جواب داد: جوانی علوی و اهل حجاز است که علی بن محمد نام دارد و ما اکنون اطراف خانه‌‏اش راه می‌رویم. به یزداد گفتم: راجع به او چه می‌دانی؟ گفت: اگر کسی در عالم از غیب و پنهانی خبر داشته باشد او است. گفتم: از کجا می‌دانی و چگونه این مطلب را می‌گویی؟ گفت: قضیه عجیبی از او برایت تعریف می‌کنم که مثل آن را تو و دیگران نشنیده‌اید ولی خدا را وکیل و حاکم قرار می‌دهم که آن را از طرف من برای هیچ کس نقل نکنی، زیرا من طبیب هستم و خرجی زندگى من از طریق سلطان تأمین می‌شود، و شنیده‌ام که خلیفه او را از روى دشمنى از حجاز به اینجا کشانیده است که مردم به او روی نیاورند و گرد او جمع نشوند و در نتیجه سلطنت او از بین ایشان یعنى فرزندان عباس خارج نشود. گفتم: قول می‌دهم و خدا را ضامن می‌گیرم که آن را براى کسی نقل نکنم، قصه‌ات را بگو و ترسی به خود راه نده، چون تو یک نفر نصرانی هستی و نسبت به آنچه از این خانواده تعریف کنی کسی تو را متهم نمی‌کند، و مطمئن باش که من آن را کتمان خواهم کرد. گفت: بلی قضیه آن است که روزى او را ملاقات کردم در حالی که بر اسب سیاهى سوار شده بود، لباس سیاهی به تن و عمامه سیاهی بر سر گذاشته بود، چهره خود ایشان هم مایل به سیاهی شده بود، همینکه چشمم به ایشان افتاد به احترام او ایستادم، و با خود بدون آنکه از دهان من مطلبی خارج شود و کسی از من حرفی بشنود، به حق حضرت مسیح علیه السلام فقط در ضمیر خود گذراندم که گفتم: لباس او سیاه، عمامه او سیاه، مرکب او سیاه، و خودش سیاه، سیاهی در سیاهی در سیاهی. همین که به من رسید به تندی به من نگاهی کرد و فرمود: قلب تو سیاه‏‌تر است از آنچه چشمان تو مشاهده کرد که سیاهی در سیاهی در سیاهی گفتی.


اسماعیل (راوی) گفت: به او گفتم: بعد از آن چه کردی و به او چه جواب دادی؟ گفت: از شنیدن کلام آن حضرت متحیر و سرگردان در جای خود بی‌حرکت ماندم و نتوانستم هیچگونه پاسخی دهم. به او گفتم: آیا قلبت از مشاهده این معجزه و کرامت، نورانی و سفید نشد؟ جواب داد: خدا می‌داند.


اسماعیل در دنباله داستان گفت: هنگامى که یزداد مریض و ناتوان گردید کسی را به سوی من فرستاد، و من نزد او حاضر شدم، به من گفت: بدان قلب من بعد از آن تاریکی و سیاهی که داشت به برکت امام هادی علیه السلام روشن و سفید گردید و اکنون شهادت می‌‏دهم که خدایی جز خداوند یکتا نیست و محمد صلی الله علیه و آله فرستاده او است، و حضرت علی بن محمد علیهما السلام حجت خداوند بر بندگانش و ناموس بزرگ پروردگار است. سپس در همان بیماری دنیا را وداع گفت، و من در نمازی که بر او خواندند شرکت کردم؛ رحمت خدا بر او باد.


متن عربی روایت: ٣٨٢ / ١٥ - وحدثني أبو عبد الله القمي، قال: حدثني ابن عياش، قال: حدثني أبو الحسين محمد بن إسماعيل بن أحمد الفهقلي الكاتب بسر من رأى سنة ثمان وثلاثين وثلاثمائة، قال: حدثني أبي قال: كنت بسر من رأى أسير في درب الحصاء فرأيت يزداد النصراني تلميذ بختيشوع وهو منصرف من دار موسى بن بغا، فسايرني وأفضى بنا الحديث إلى أن قال لي: أترى هذا الجدار، تدري من صاحبه ؟ قلت: ومن صاحبه ؟ قال: هذا الفتى العلوي الحجازي. يعني علي بن محمد بن الرضا عليه السلام وكنا نسير في فناء داره، قلت ليزداد: نعم فما شأنه ؟ قال: إن كان مخلوق يعلم الغيب فهو. قلت: وكيف ذلك ؟ قال: اخبرك عنه بأعجوبة لن تسمع بمثلها أبدا، ولا غيرك من الناس، ولكن لي الله عليك كفيل وراع أنك لا تحدث به عني أحدا، فإني رجل طبيب ولي معيشة أرعاها عند هذا السلطان. و بلغني أن الخليفة استقدمه من الحجاز فرقا منه لئلا ينصرف إليه وجوه الناس، فيخرج هذا الامر عنهم. يعني بني العباس. قلت: لك علي ذلك، فحدثني به وليس عليك بأس، إنما أنت رجل نصراني، لا يتهمك أحد فيما تحدث به عن هؤلاء القوم، وقد ضمنت لك الكتمان. قال: نعم، اعلمك أني لقيته منذ أيام وهو على فرس أدهم، وعليه ثياب سود، وعمامة سوداء، وهو أسود اللون، فلما بصرت به وقفت إعظاما له - لا وحق المسيح، ما خرجت من فمي إلى أحد من الناس - وقلت في نفسي: ثياب سود، ودابة سوداء، ورجل اسود، سواد في سواد في سواد، فلما بلغ إلي وأحد النظر قال: قلبك أسود مما ترى عيناك من سواد في سواد في سواد. قال أبي رحمه الله: قلت له: أجل فلا تحدث به أحدا، فما صنعت ؟ وما قلت له ؟ قال: سقط في يدي فلم أجد جوابا. قلت له: أفما ابيض قلبك لما شاهدت ؟ قال: الله أعلم. قال أبي: فلما اعتل يزداد بعث إلي فحضرت عنده، فقال: إن قلبي قد ابيض بعد سواده، وأنا أشهد أن لا إله إلا الله، وأن محمدا رسول الله، وأن علي بن محمد حجة الله على خلقه وناموسه الاعلم، ثم مات في مرضه ذلك، وحضرت الصلاة عليه، رحمه الله.


دلائل الامامة، تألیف طبری شیعی، صفحه ۴۱۸-۴۲۰


  • ۰ نظر
  • ۱۹ اسفند ۹۷ ، ۰۰:۱۲
  • مصطفی جمشیدی


امیر المومنین علیه السلام صدیق و فاروق و دایر مدار حق


شیخ طبرسی رضوان الله علیه روایت کرده است:


قال سليم بن قيس جلست إلى سلمان وأبي ذر والمقداد فجاء رجل من أهل الكوفة فجلس إليهم مسترشدا فقال له سلمان عليك بكتاب الله فالزمه وعلي بن أبي طالب فإنه مع القرآن لا يفارقه فأنا أشهد أنا سمعنا رسول الله صلى الله عليه وآله يقول إن عليا يدور مع الحق حيث دار وإن عليا هو الصديق والفاروق يفرق بين الحق والباطل . قال فما بال القوم ـ يسمون أبا بكر الصديق وعمر الفاروق؟ قال نحلهما الناس اسم غيرهما كما نحلوهما خلافة رسول الله صلى‌ الله‌ عليه‌ وآله وإمرة المؤمنين لقد أمرنا رسول الله صلى الله عليه وآله وأمرهما معنا فسلمنا جميعا على علي بإمرة المؤمنين.


سلیم بن قیس (رضوان الله علیه) گفت: نزد سلمان و ابی ذر و مقداد (رضوان الله علیهم) نشسته بودم که مردی از اهل کوفه در طلب ارشاد و راهنمایی نزد ایشان نشست، سلمان گفت: بر تو باد به ملازمت کتاب خدا و على بن ابى طالب علیهما السلام، زیرا او با قرآن است و هرگز از آن جدا نمی‌شود، و ما نیز شهادت می‌دهیم که خود از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدیم که می‌فرمود: «علی دایر مدار حق است هر کجا که حق باشد او نیز با آن است، و به درستی که على، صدیق است، على فاروق است، که میان حق و باطل را تمیز داده و جدا می‌کند». آن مرد گفت: پس چرا مردم به ابو بكر می‌گویند: «صدیق» و به عمر می‌گویند: «فاروق»؟ سلمان گفت: همانطور که خلافت و حکومت را به غیر او بخشیدند و غصب کردند، آن دو لقب را نیز به آن دو پیشکش کردند و برایشان غصب کردند، با اینکه طبق فرمان خود رسول خدا صلی الله علیه و آله به ما و ایشان همگی امر شدیدم که حکومت و امارت اهل ایمان را به حضرت امیر تسلیم نماییم.


الاحتجاج، تألیف شیخ طبرسی، جلد ١، صفحه ۲۰۹، چاپ منشورات الشریف الرضی

  • ۰ نظر
  • ۱۲ اسفند ۹۷ ، ۲۰:۱۵
  • مصطفی جمشیدی


حضرت ام البنین علیها السلام شجاع‌ترین و بهترین زن عرب


ابن عنبة نسب شناس بزرگ شیعه روایت کرده است:


وقد روي أن أمير المؤمنين عليا عليه السلام قال لأخيه عقيل ـ وكان نسابة عالما بأنساب العرب وأخبارهم ـ : انظر الى امرأة قد ولدتها الفحولة من العرب لأتزوجها فتلد لي غلاما فارسا. فقاله : تزوج ام البنين الكلابية فانّه ليس في العرب أشجع من آبائها. فتزوجها.


حضرت امیر المومنین علیه السلام به برادرش عقیل که عالم به علم نسب شناسی عرب بود و از وضعیت خانواده‌ها خبر داشت فرا خواند و به او فرمود: دوست دارم زن شجاعی از قبیله‌ای برایم انتخاب کنی که فرزند قهرمانی برای من به دنیا بیاورد تا با او ازدواج کنم. من می‌خواهم یک قهرمان و بزرگ مرد برای من به دنیا بیاورد. عقیل گفت: با ام البنین کلابیه ازدواج کن، زیرا در میان عرب شجاع‌تر از آن‌ها سراغ ندارم. و حضرت علی علیه السلام نیز این انتخاب را پسندید.


عمدة الطالب فی انساب آل ابی طالب، تالیف ابن عنبة، صفحه ۳۵۷


السلام علیک ایتها ام البنین علیه السلام

  • مصطفی جمشیدی


نیابت خاصه‌ی حضرت زینب علیها السلام از جانب امام معصوم


جناب آیت الله محمد باقر بیرجندی رضوان الله علیه عالم جلیل القدر شیعه می‌نویسند:


شهادت می‌دهد به فضل مخدره و جلالت او آن که صدوق رحمه الله در کمال الدین و مجلسی رحمه الله در [باب] غیبت بحار الانوار روایت کرده که آن مخدره نیابت خاصه داشت از امام علیه السلام و مرجع شیعه بود در حلال و حرام تا زمان براً (خلاصی) امام زین العابدین علیه السلام از مرضی که گمان نمی‌کردند خلاصی حضرت را از آن مرض.


کبریت احمر فی شرایط المنبر، تالیف آیت الله محمد باقر بیرجندی، صفحه ۶۸۲، چاپ انتشارات نغمه‌ی قرآن

  • مصطفی جمشیدی


جملاتی ناب و بسیار زیبا از علامه مامقانی رضوان الله علیه در شأن حضرت زينب سلام الله علیها


قال العلّامة المامقاني رحمت الله علیه: أقول: زینب، و ما زینب! و ما أدراک ما زینب! هی عقیلة بنی هاشم، و قد حازت من الصفات الحمیدة ما لم یحزها بعد امّها أحد، حتّى حقّ أن یقال: هی الصدّیقة الصغرى، هی فی الحجاب و العفاف فریدة. لم یر شخصها أحد من الرجال فی زمان أبیها و أخویها إلى یوم الطفّ و هي في الصبر و الثبات و قوّة الإيمان و التقوى وحيدة، و في الفصاحة و البلاغة كأنّها تفرغ عن لسان أمير المؤمنين عليه السّلام، كما لا يخفى على من أمعن النظر في خطبتها.

و لو قلنا بعصمتها لم يكن لأحد أن ينكر إن كان عارفا بأحوالها في الطفّ و ما بعده، كيف و لو لا ذلك لما ‏حمّلها الحسين عليه السّلام مقدارا من ثقل الإمامة أيّام مرض السجّاد عليه السّلام، و ما أوصى إليها بجملة من ‏وصاياه، و لما أنابها السجّاد نيابة خاصّة في بيان الأحكام و جملة اخرى من آثار الولاية.


علامه مامقانی رضوان الله علیه فرمودند: من [مامقانی] می‌گویم: زینب! و زینب کیست! و تو چه می‌دانی که زینب کیست! وی عقیله بنی هاشم است و دارای صفات پسندیده‌ای است که بعد از مادرش احدی به آن صفات نرسیده است، به حق است که اگر گفته شود او صدیقه صغری است. او در حجاب و عفاف بی‌مانند است. که هیچکس از مردان در زمان پدر و برادرانش تا روز طف و کربلا، او را ندیده است. او در صبر و ثبات قدم و قدرت ایمان و تقوی یکتا و بی‌نظیر است. او در فصاحت و بلاغت گویا از زبان امیر المومنین علیه السلام سخن می‌گفت. اگر ما بگوییم حضرت زینب سلام الله علیها دارای مقام عصمت بوده و معصوم است کسی نمی‌تواند انکار کند اگر به احوال او در طف و بعد آن آشنا باشد. چگونه چنین نباشد؟ اگر این نبود، امام حسین علیه السلام مقدار و بخشی از بار سنگین امامت را روزگاری که امام سجاد علیه السلام بیمار بود به او واگذار نمی‌کرد و امام سجاد علیه السلام او را در بیان احکام و آنچه که از آثار و نشانه‌های ولایت و امامت است، جانشین خویش و نائب خاص قرار نمی‌داد.


عوالم العلوم، تالیف شیخ عبد الله بحرانی و سید محمد باقر موحد ابطحی، جلد ۱۱، صفحه ۹۵۰


السلام عليك يا عقيلة بني هاشم السيدة زينب الكبرى سلام الله عليها

  • مصطفی جمشیدی