ای تشنه ی مُقطَع الاعضا حسین جان…
محسن کاویانی
- ۱ نظر
- ۰۹ شهریور ۹۹ ، ۲۰:۰۷
فلک امشب مگر ماهی دگر زاد
ز ماه خویش ماهی خوبتر زاد
غلط گفتم ، که خورشیدی درخشان
که مه یابد ز نورش زیب و فر ، زاد
شهنشاهی ، بزرگی ، نامداری
که شاهان بر رهش سایند سر ، زاد
صدف آسا ، جهان آفرینش
درخشان گوهری والاگهر زاد
ز بعد قرنها ، گیتی هنر کرد
که اینسان قهرمانانی با هنر زاد
پدرها بعد ازین هرگز نبینند
که مادر چون علی دیگر پسر زاد
فری بر مادر نیکوسرشتش
غزال ماده ، گفتی ، شیر نر زاد
سیمین بهبهانی
امشبی که خانهی موسی بن جعفر روشن است
آسمان عرش هم چندین برابر روشن است
بضعهی طاهاست این مولود شیرین و ملیح
که به یُمنِ مَقدمش چشم پیمبر روشن است
جلوه فرموده علی دوم از آل علی
بیگمان امشب دل اولادِ حیدر روشن است
چشم ظاهر را ببند و چشم باطن باز کن
تا ببینی پهنهی گیتی سراسر روشن است
نورباران است صحن از همت خدام او
اینحرم اینروزها یک جور دیگر روشن است
چشمهای زائران را خوش نوازش میکند
چونچراغ گنبدش با نور کوثر روشن است
در قیاس با حرمهای ائمه؛ روز و شب
مشهد سلطان ما چندین برابر روشن است
میرود هر صبح پابوس رضا از این جهت
این قدر رخسارهی خورشید انور روشن است
جمع اضداد است اینجا برخلاف سنگ صحن
در رواق باصفایش رنگ مرمر روشن است
دود ذاتاً تیرگی دارد ولی در این حرم
مثل دود عود رنگ روی مِجمر روشن است
از ابا صلتش شنیدم در کنار مرقدش
بخت هر کس که بر این در هست نوکر روشن است
گر تمام اهل ایران پیش او کُرنِش کنند
شک نکن یک ذره که فردای کشور روشن است
مثل پیشانی زوار امام هشتمین
نامهی اعمال ما در روز محشر روشن است
(محمد قاسمی)
باورم نیست که خیبرشکن از پا افتاد
حضرت واژهی برخواستن از پا افتاد
کم نمکدان تو را هر که نمک خورد شکست
باز با زخم سرت کعبه ترک خورد شکست
یا علی هیچ کس از لطف تو ناکام نبود
پدری مثل تو همبازی ایتام نبود
هر شب کوفه منور ز نگاهت میشد
شمع بزم فقرا صورت ماهت میشد
چه بلایی به سرت آمده بابای همه
تیغ که سر زده بر سر زده بابای همه
نه فقط بین سرت فاصله انداخته است
بین چشمان ترت فاصله انداخته است
زخمهای دل ایتام پی مرهم توست
مرد ویرانه نشین منتظر مقدم توست
همه بودند و امام از همه بیکستر بود
زینب ای وای دوباره سر یک بستر بود
صابر خراسانی
امشب به زمین ستارهای تابان است
از برکت او کل جهان خندان است
نور دل و هم دیدهی زهرا باشد
تفسیر تمام و کامل قرآن است
در چهرهی او جلوهای از نور خدا
خورشید و چراغ خانهی ایمان است
داروی شفابخش تمام عالم
بر درد همه خلق خدا درمان است
هر چند که او نوگل نرگس باشد
او لاله و نسرین و گل مرجان است
محبوب تمام عرش و فرش و هستی
آیینهای از فضایل یزدان است
این ماه درخشنده ی عالم آرا
صد حیف که از چشم همه پنهان است
(وحید زحمتکش شهری)