باورم نیست که خیبرشکن از پا افتاد ...
پنجشنبه, ۹ خرداد ۱۳۹۸، ۰۳:۵۴ ب.ظ
باورم نیست که خیبرشکن از پا افتاد
حضرت واژهی برخواستن از پا افتاد
کم نمکدان تو را هر که نمک خورد شکست
باز با زخم سرت کعبه ترک خورد شکست
یا علی هیچ کس از لطف تو ناکام نبود
پدری مثل تو همبازی ایتام نبود
هر شب کوفه منور ز نگاهت میشد
شمع بزم فقرا صورت ماهت میشد
چه بلایی به سرت آمده بابای همه
تیغ که سر زده بر سر زده بابای همه
نه فقط بین سرت فاصله انداخته است
بین چشمان ترت فاصله انداخته است
زخمهای دل ایتام پی مرهم توست
مرد ویرانه نشین منتظر مقدم توست
همه بودند و امام از همه بیکستر بود
زینب ای وای دوباره سر یک بستر بود
صابر خراسانی