رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:
آفة العلم النّسيان و إضاعته أن تحدّث به غير أهله.
آفت دانش فراموشی است و دانشی که به نااهل بسپاری تلف میشود.
نهج الفصاحة، تألیف ابو القاسم پاینده، حدیث ۵
- ۰ نظر
- ۱۳ اسفند ۹۷ ، ۲۲:۲۲
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:
آفة العلم النّسيان و إضاعته أن تحدّث به غير أهله.
آفت دانش فراموشی است و دانشی که به نااهل بسپاری تلف میشود.
نهج الفصاحة، تألیف ابو القاسم پاینده، حدیث ۵
مجازات فتوا دادن بدون علم
ثقة الاسلام کلینی رحمه الله روایت کرده است:
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: مَنْ أَفْتَى النَّاسَ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ لَا هُدًى لَعَنَتْهُ مَلَائِكَةُ الرَّحْمَةِ وَ مَلَائِكَةُ الْعَذَابِ وَ لَحِقَهُ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِفُتْيَاهُ.
هر کس بدون علم و هدایت برای مردم فتوا دهد؛ ملائکه رحمت و ملائکه عذاب لعنتش میکنند و گناه کسانی که به فتوای او عمل کنند به او افزوده میشود.
الکافی، تالیف ثقة الاسلام کلینی، جلد ۱، صفحه ۴۲، چاپ دار الکتب الاسلامیة
امیر المومنین علیه السلام صدیق و فاروق و دایر مدار حق
شیخ طبرسی رضوان الله علیه روایت کرده است:
قال سليم بن قيس جلست إلى سلمان وأبي ذر والمقداد فجاء رجل من أهل الكوفة فجلس إليهم مسترشدا فقال له سلمان عليك بكتاب الله فالزمه وعلي بن أبي طالب فإنه مع القرآن لا يفارقه فأنا أشهد أنا سمعنا رسول الله صلى الله عليه وآله يقول إن عليا يدور مع الحق حيث دار وإن عليا هو الصديق والفاروق يفرق بين الحق والباطل . قال فما بال القوم ـ يسمون أبا بكر الصديق وعمر الفاروق؟ قال نحلهما الناس اسم غيرهما كما نحلوهما خلافة رسول الله صلى الله عليه وآله وإمرة المؤمنين لقد أمرنا رسول الله صلى الله عليه وآله وأمرهما معنا فسلمنا جميعا على علي بإمرة المؤمنين.
سلیم بن قیس (رضوان الله علیه) گفت: نزد سلمان و ابی ذر و مقداد (رضوان الله علیهم) نشسته بودم که مردی از اهل کوفه در طلب ارشاد و راهنمایی نزد ایشان نشست، سلمان گفت: بر تو باد به ملازمت کتاب خدا و على بن ابى طالب علیهما السلام، زیرا او با قرآن است و هرگز از آن جدا نمیشود، و ما نیز شهادت میدهیم که خود از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدیم که میفرمود: «علی دایر مدار حق است هر کجا که حق باشد او نیز با آن است، و به درستی که على، صدیق است، على فاروق است، که میان حق و باطل را تمیز داده و جدا میکند». آن مرد گفت: پس چرا مردم به ابو بكر میگویند: «صدیق» و به عمر میگویند: «فاروق»؟ سلمان گفت: همانطور که خلافت و حکومت را به غیر او بخشیدند و غصب کردند، آن دو لقب را نیز به آن دو پیشکش کردند و برایشان غصب کردند، با اینکه طبق فرمان خود رسول خدا صلی الله علیه و آله به ما و ایشان همگی امر شدیدم که حکومت و امارت اهل ایمان را به حضرت امیر تسلیم نماییم.
الاحتجاج، تألیف شیخ طبرسی، جلد ١، صفحه ۲۰۹، چاپ منشورات الشریف الرضی
وصایای اخلاقی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به امیر المومنین به نقل از کتاب شریف تحف العقول (۱۱)
يا علي ثلاث من لم يكن فيه لم يقم له عمل: ورع يحجزه عن معاصي الله عزوجل. وعلم يرد به جهل السفيه. وعقل يداري به الناس.
ای علی! سه خصلت است که اگر در کسی وجود نداشته باشد، کارش به سرانجام نرسد: ورع (پارسایی) که او را از نافرمانی خدا باز دارد، و دانشی که او را از نادانی کم خردان نجات بخشد، و عقل و خردی که به وسیله آن با مردم مدارا نماید.
ارمغان حکمت از خاندان عصمت، ترجمه تحف العقول عن آل رسول، تألیف ابن شعبه حرانی، ترجمه محمد مهدی سازندگی، صفحه ۲١
تقویم شیعه
بیست و دوم جمادی الثانی
مرگ ابو بکر
در شب سه شنبه ۲۲ جمادی الثانی در سال ۱۳ هجری قمری عبد الله بن عثمان معروف به ابو بکر بن ابی قحافه در سن ۶۷ سالگی، از این جهان به سوی سزای اعمالش رخت بربست. به قولی مرگ ابوبکر در ۲۷ جمادی الثانی بوده است. او مدت دو سال و سه ماه و بیست و دو روز غاصب خلافت بود، و اولین کسی بود که بعد از شهادت پیامبر صلی الله علیه و آله به انتخاب اعضای سقیفه بنی ساعده خلیفه شد. انتخاب ابو بکر به گونهای بیحساب بود که عمر با آنکه خود گرداننده برنامه سقیفه بود میگوید: بیعت با ابو بکر امری بدون تدبیر و مشورت و دقت بود، مثل زمان جاهلیت، که خداوند مسلمانان را از شر آن محفوظ داشت. هر کس چنین کاری را تکرار کند او را بکشید.
اهل سنت در علت مرگ او نوشتهاند: ابو بکر در روز دوشنبه ۷ جمادی الآخر غسل کرده بود، و آن روز هوا سرد بود. به این دلیل سرما خورد و تب کرد، ۱۵ روز این تب ادامه داشت، و به نماز نمیرفت، تا در شب سه شنبه ۲۲ جمادی الآخر بعد از آنکه خلافت را به عمر واگذار کرد، مرد. قبل از وفات عثمان را برای نوشتن وصیتنامهای درباره خلافت طلب کرد که امر خلافت بعد از ابو بکر با عمر بن خطاب باشد. او کلمهای گفت و بیهوش شد، و بقیه را عثمان از پیش خود نوشت که امر خلافت با عمر است. ابو بکر به هوش آمد و عثمان را دعا کرد که آنچه او میخواسته نوشته است.
باید پرسید: چرا هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله در روزهای آخر عمر کاغذ و قلم خواست تا وصی بعد از خود را به امر خداوند معین کند نسبت هذیان به آن مقام معظم دادند؟
ابو بکر هنگام مرگ کلماتی گفت. از جمله اینکه: کاش تفتیش خانه فاطمه و علی علیهم السلام نمی کردم. همان تفتیشی که شهادت پاره تن پیامبر صلی الله علیه و آله را به همراه داشت؟
تقویم شیعه، نوشته استاد حجت الاسلام عبد الحسین بندانی، صفحه ۱۷۴-۱۷۵