حدیث، شعر و فضائل اهل بیت علیهم السلام

✅ اشعار مذهبی
✅ نشر معارف و احادیث اهل بیت
✅ فضایل اهل بیت از کتب اهل خلاف
✅ تقویم شیعه

کانال تلگرام:
http://telegram.me/Hadis_Sher_Fazael

آخرین نظرات

۳۴۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «احادیث اهل بیت» ثبت شده است

وصایای اخلاقی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به امیر المومنین به نقل از کتاب شریف تحف العقول (۱۲)


يا علي ثلاثة تحت ظل العرش يوم القيامة: رجل أحب لاخيه ما أحب لنفسه. ورجل بلغه أمر فلم يتقدم فيه ولم يتأخر حتى يعلم أن ذلك الامر لله رضى أو سخط. ورجل لم يعب أخاه بعيب حتى يصلح ذلك العيب من نفسه، فإنه كلما أصلح من نفسه عيبا بدا له منها آخر، وكفى بالمرء في نفسه شغلا.


ای علی! سه گروه در روز قیامت در سایه عرش الهی قرار می‌گیرند: کسی که برای برادرش بپسندد آنچه را برای خود می‌پسندد، و کسی که با امری مواجه شود و قدم از قدم بر ندارد تا آنکه بداند آن امر با مورد رضای خداست یا نه، و کسی که از برادر خود عیبی نگیرد تا آنکه آن را در خود اصلاح نماید، چرا که وقتی عیب خود را اصلاح کند عیبی دیگر بر او فاش شود [به عیب دیگری پی می‌برد و در پی رفع آن بر می‌آید] شخص را همان بس که به [رفع عيوب] خود بپردازد [و فرصتی برای پرداختن به عیوب دیگران نیابد].


ارمغان حکمت از خاندان عصمت، ترجمه تحف العقول عن آل رسول، تألیف ابن شعبه حرانی، ترجمه محمد مهدی سازندگی، صفحه ۲١-۲۲

  • ۰ نظر
  • ۲۰ اسفند ۹۷ ، ۲۲:۴۴
  • مصطفی جمشیدی

معجزه امام هادی علیه السلام و اسلام آوردن مسیحی


طبرى شیعی ‏رحمه الله در کتاب «دلائل الامامة» از محمد بن اسماعیل نهلى و او از پدرش نقل کرده است که گفت: من در سامراء اسیر بودم روزى یزداد مسیحی شاگرد بختیشوع را دیدم که از خانه موسى بن بغا بر می‌گشت، او همراه من به راه افتاد و باهم گفتگو می‌کردیم تا به محلی رسیدیم، با دست اشاره کرد و گفت: آیا این دیوار را می‌بینی؟ آیا می‌دانى صاحب این خانه کیست؟ گفتم: خودت بگو صاحب آن چه کسی است؟ جواب داد: جوانی علوی و اهل حجاز است که علی بن محمد نام دارد و ما اکنون اطراف خانه‌‏اش راه می‌رویم. به یزداد گفتم: راجع به او چه می‌دانی؟ گفت: اگر کسی در عالم از غیب و پنهانی خبر داشته باشد او است. گفتم: از کجا می‌دانی و چگونه این مطلب را می‌گویی؟ گفت: قضیه عجیبی از او برایت تعریف می‌کنم که مثل آن را تو و دیگران نشنیده‌اید ولی خدا را وکیل و حاکم قرار می‌دهم که آن را از طرف من برای هیچ کس نقل نکنی، زیرا من طبیب هستم و خرجی زندگى من از طریق سلطان تأمین می‌شود، و شنیده‌ام که خلیفه او را از روى دشمنى از حجاز به اینجا کشانیده است که مردم به او روی نیاورند و گرد او جمع نشوند و در نتیجه سلطنت او از بین ایشان یعنى فرزندان عباس خارج نشود. گفتم: قول می‌دهم و خدا را ضامن می‌گیرم که آن را براى کسی نقل نکنم، قصه‌ات را بگو و ترسی به خود راه نده، چون تو یک نفر نصرانی هستی و نسبت به آنچه از این خانواده تعریف کنی کسی تو را متهم نمی‌کند، و مطمئن باش که من آن را کتمان خواهم کرد. گفت: بلی قضیه آن است که روزى او را ملاقات کردم در حالی که بر اسب سیاهى سوار شده بود، لباس سیاهی به تن و عمامه سیاهی بر سر گذاشته بود، چهره خود ایشان هم مایل به سیاهی شده بود، همینکه چشمم به ایشان افتاد به احترام او ایستادم، و با خود بدون آنکه از دهان من مطلبی خارج شود و کسی از من حرفی بشنود، به حق حضرت مسیح علیه السلام فقط در ضمیر خود گذراندم که گفتم: لباس او سیاه، عمامه او سیاه، مرکب او سیاه، و خودش سیاه، سیاهی در سیاهی در سیاهی. همین که به من رسید به تندی به من نگاهی کرد و فرمود: قلب تو سیاه‏‌تر است از آنچه چشمان تو مشاهده کرد که سیاهی در سیاهی در سیاهی گفتی.


اسماعیل (راوی) گفت: به او گفتم: بعد از آن چه کردی و به او چه جواب دادی؟ گفت: از شنیدن کلام آن حضرت متحیر و سرگردان در جای خود بی‌حرکت ماندم و نتوانستم هیچگونه پاسخی دهم. به او گفتم: آیا قلبت از مشاهده این معجزه و کرامت، نورانی و سفید نشد؟ جواب داد: خدا می‌داند.


اسماعیل در دنباله داستان گفت: هنگامى که یزداد مریض و ناتوان گردید کسی را به سوی من فرستاد، و من نزد او حاضر شدم، به من گفت: بدان قلب من بعد از آن تاریکی و سیاهی که داشت به برکت امام هادی علیه السلام روشن و سفید گردید و اکنون شهادت می‌‏دهم که خدایی جز خداوند یکتا نیست و محمد صلی الله علیه و آله فرستاده او است، و حضرت علی بن محمد علیهما السلام حجت خداوند بر بندگانش و ناموس بزرگ پروردگار است. سپس در همان بیماری دنیا را وداع گفت، و من در نمازی که بر او خواندند شرکت کردم؛ رحمت خدا بر او باد.


متن عربی روایت: ٣٨٢ / ١٥ - وحدثني أبو عبد الله القمي، قال: حدثني ابن عياش، قال: حدثني أبو الحسين محمد بن إسماعيل بن أحمد الفهقلي الكاتب بسر من رأى سنة ثمان وثلاثين وثلاثمائة، قال: حدثني أبي قال: كنت بسر من رأى أسير في درب الحصاء فرأيت يزداد النصراني تلميذ بختيشوع وهو منصرف من دار موسى بن بغا، فسايرني وأفضى بنا الحديث إلى أن قال لي: أترى هذا الجدار، تدري من صاحبه ؟ قلت: ومن صاحبه ؟ قال: هذا الفتى العلوي الحجازي. يعني علي بن محمد بن الرضا عليه السلام وكنا نسير في فناء داره، قلت ليزداد: نعم فما شأنه ؟ قال: إن كان مخلوق يعلم الغيب فهو. قلت: وكيف ذلك ؟ قال: اخبرك عنه بأعجوبة لن تسمع بمثلها أبدا، ولا غيرك من الناس، ولكن لي الله عليك كفيل وراع أنك لا تحدث به عني أحدا، فإني رجل طبيب ولي معيشة أرعاها عند هذا السلطان. و بلغني أن الخليفة استقدمه من الحجاز فرقا منه لئلا ينصرف إليه وجوه الناس، فيخرج هذا الامر عنهم. يعني بني العباس. قلت: لك علي ذلك، فحدثني به وليس عليك بأس، إنما أنت رجل نصراني، لا يتهمك أحد فيما تحدث به عن هؤلاء القوم، وقد ضمنت لك الكتمان. قال: نعم، اعلمك أني لقيته منذ أيام وهو على فرس أدهم، وعليه ثياب سود، وعمامة سوداء، وهو أسود اللون، فلما بصرت به وقفت إعظاما له - لا وحق المسيح، ما خرجت من فمي إلى أحد من الناس - وقلت في نفسي: ثياب سود، ودابة سوداء، ورجل اسود، سواد في سواد في سواد، فلما بلغ إلي وأحد النظر قال: قلبك أسود مما ترى عيناك من سواد في سواد في سواد. قال أبي رحمه الله: قلت له: أجل فلا تحدث به أحدا، فما صنعت ؟ وما قلت له ؟ قال: سقط في يدي فلم أجد جوابا. قلت له: أفما ابيض قلبك لما شاهدت ؟ قال: الله أعلم. قال أبي: فلما اعتل يزداد بعث إلي فحضرت عنده، فقال: إن قلبي قد ابيض بعد سواده، وأنا أشهد أن لا إله إلا الله، وأن محمدا رسول الله، وأن علي بن محمد حجة الله على خلقه وناموسه الاعلم، ثم مات في مرضه ذلك، وحضرت الصلاة عليه، رحمه الله.


دلائل الامامة، تألیف طبری شیعی، صفحه ۴۱۸-۴۲۰


  • ۰ نظر
  • ۱۹ اسفند ۹۷ ، ۰۰:۱۲
  • مصطفی جمشیدی

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:


آفة العلم النّسيان و إضاعته أن تحدّث به غير أهله.


آفت دانش فراموشی است و دانشی که به نااهل بسپاری تلف می‌شود.


نهج الفصاحة، تألیف ابو القاسم پاینده، حدیث ۵

  • ۰ نظر
  • ۱۳ اسفند ۹۷ ، ۲۲:۲۲
  • مصطفی جمشیدی

مجازات فتوا دادن بدون علم


ثقة الاسلام کلینی رحمه الله روایت کرده است:


مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: مَنْ أَفْتَى النَّاسَ بِغَيْرِ عِلْمٍ‏ وَ لَا هُدًى لَعَنَتْهُ مَلَائِكَةُ الرَّحْمَةِ وَ مَلَائِكَةُ الْعَذَابِ وَ لَحِقَهُ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِفُتْيَاهُ.


هر کس بدون علم و هدایت برای مردم فتوا دهد؛ ملائکه رحمت و ملائکه عذاب لعنتش می‌کنند و گناه کسانی که به فتوای او عمل کنند به او افزوده می‌شود. 


الکافی، تالیف ثقة الاسلام کلینی، ج‏لد ۱، صفحه ۴۲، چاپ دار الکتب الاسلامیة

  • ۰ نظر
  • ۱۲ اسفند ۹۷ ، ۲۲:۲۹
  • مصطفی جمشیدی


امیر المومنین علیه السلام صدیق و فاروق و دایر مدار حق


شیخ طبرسی رضوان الله علیه روایت کرده است:


قال سليم بن قيس جلست إلى سلمان وأبي ذر والمقداد فجاء رجل من أهل الكوفة فجلس إليهم مسترشدا فقال له سلمان عليك بكتاب الله فالزمه وعلي بن أبي طالب فإنه مع القرآن لا يفارقه فأنا أشهد أنا سمعنا رسول الله صلى الله عليه وآله يقول إن عليا يدور مع الحق حيث دار وإن عليا هو الصديق والفاروق يفرق بين الحق والباطل . قال فما بال القوم ـ يسمون أبا بكر الصديق وعمر الفاروق؟ قال نحلهما الناس اسم غيرهما كما نحلوهما خلافة رسول الله صلى‌ الله‌ عليه‌ وآله وإمرة المؤمنين لقد أمرنا رسول الله صلى الله عليه وآله وأمرهما معنا فسلمنا جميعا على علي بإمرة المؤمنين.


سلیم بن قیس (رضوان الله علیه) گفت: نزد سلمان و ابی ذر و مقداد (رضوان الله علیهم) نشسته بودم که مردی از اهل کوفه در طلب ارشاد و راهنمایی نزد ایشان نشست، سلمان گفت: بر تو باد به ملازمت کتاب خدا و على بن ابى طالب علیهما السلام، زیرا او با قرآن است و هرگز از آن جدا نمی‌شود، و ما نیز شهادت می‌دهیم که خود از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدیم که می‌فرمود: «علی دایر مدار حق است هر کجا که حق باشد او نیز با آن است، و به درستی که على، صدیق است، على فاروق است، که میان حق و باطل را تمیز داده و جدا می‌کند». آن مرد گفت: پس چرا مردم به ابو بكر می‌گویند: «صدیق» و به عمر می‌گویند: «فاروق»؟ سلمان گفت: همانطور که خلافت و حکومت را به غیر او بخشیدند و غصب کردند، آن دو لقب را نیز به آن دو پیشکش کردند و برایشان غصب کردند، با اینکه طبق فرمان خود رسول خدا صلی الله علیه و آله به ما و ایشان همگی امر شدیدم که حکومت و امارت اهل ایمان را به حضرت امیر تسلیم نماییم.


الاحتجاج، تألیف شیخ طبرسی، جلد ١، صفحه ۲۰۹، چاپ منشورات الشریف الرضی

  • ۰ نظر
  • ۱۲ اسفند ۹۷ ، ۲۰:۱۵
  • مصطفی جمشیدی