حدیث، شعر و فضائل اهل بیت علیهم السلام

✅ اشعار مذهبی
✅ نشر معارف و احادیث اهل بیت
✅ فضایل اهل بیت از کتب اهل خلاف
✅ تقویم شیعه

کانال تلگرام:
http://telegram.me/Hadis_Sher_Fazael

آخرین نظرات

۳۰ مطلب با موضوع «اشعار مذهبی» ثبت شده است

به پای دار آوردم چونان میثم سر خود را

بریدم از هوای غیر او بال و پر خود را

گرفتم از ضریحش چند باری ساغر خود را

فدایش می‌کنم روزی پدر... هم مادر خود را

که یک دنیا بفهمد دوست دارم دلبر خود را


دم ایوان نشستم داد زد مستی که جامم باد

بدون حب حیدر آب خوردن هم حرامم باد

اگر ساقی کوثر اوست کوثر نوش کامم باد

که خالق گفته تا روز ابد بر او سلامم باد

خدا مثل خودش قالب گرفته حیدر خود را


همان که در صفاتش از خداوندی نشان دارد

یقیناً دست در خلق زمین و آسمان دارد

جهان را هم بگیرد روی انگشتش توان دارد

برای فتح دل در صورتش تیر و کمان دارد

همانی که به یغما برده قلب قنبر خود را...


خدا می‌خواست آقای دو دنیا مرتضی باشد

همیشه دست او بالای کل دست‌ها باشد

امیر المومنین باشد، امیر ماسوا باشد

و یعنی کشتی دین را خود او ناخدا باشد

خدا در اصل دست او سپرده محشر خود را


سرم خاک کف پای کسی که ربُّ الاَرباب است

و عباسش دلیل روشنی روی مهتاب است

و بوسه بر کف پاهای حیدر جزء آداب است

بهشت حق برای دشمنانش مثل یک خواب است

به ناکس‌ها نخواهد داد فیض محضر خود را


علیٌّ حُبُّهُ جُنَّه ، اِمامَ الاِنسِ وَالجِنَّه

وَصیُّ المُصطَفی حَقّاً قَسیمُ النّار وَالجَنَّه

شدم خاک قدوم او "بِحَمْدِ اللهِ وَالمِنَّه"

به هر کس غیر او و خاندان او ارادت... نه!!

که محکم گفته باشم حرف اول آخر خود را


(ایمان کریمی)

  • مصطفی جمشیدی

هر حَنجره‌ای که از علی دَم بزند

آتش به دلِ عالَم و آدَم بزند

این آرزوی ماست که هِنگامِ مَمات

مولا زِ کَرَم سَری به ما هَم بزند

  • مصطفی جمشیدی

من مسلمان شده ی دستِ علی از ازلم

باده نوشِ یدِ ساقی ز شرابِ عسلم


در جهان نامِ من از جمله جدا گشت که چون

علوی مذهبم و شهره ی ضربُ المَثلم


دل و جان سوخته ی مکتبِ مظلومیتم

شیعه ی شیرِ خدا فاتحِ جنگِ جملم


به خودِ کعبه و آن سینه ی صد چاک قسم

به جز از گوشه نگاهش نبوَد ماحَصلم


من کجا نظم کجا وُ غزل و شعر کجا

ولی از مِهرِ علی چشمه ی شعر و غزلم


گر بمیرم وسطِ سجده به هنگامِ نماز

بی تولّای علی خیر نباشد عملم


سر به تعظیم نهم موقعِ جان دادن اگر

به رخش خیره شوم چون که بیاید اجلم


علی ای شاهِ ولایت تویی عِزّ و شَرفم

با تو من گُوهرِ اصلم وَ کِه گفته بدلم!


(هستی محرابی)

  • مصطفی جمشیدی

یکی از شاهکارهای استاد مرحوم صغیر اصفهانی سرودن قصیده‌ی زیر در مدح شاه ولایت امیر المومنین علیه السلام می‌باشد که به ترتیب حروف الفبا سروده شده و بر اهل فن و ذوق شگفتی آن مسلم و مبرهن است:


از الف اول امام از بعد پیغمبر علی است

آمر امر الهی شاه دین پرور علی است


ب برادر با نبی بیرق فراز دین حق

بحر احسان باب لطف بی‌حد و بی‌مر علی است


ت تبارک تاج و طاها تخت و نصراله سپاه

تیغ آور خسرو مستغنی از لشگر علی است


ث ثری مقدم ثریا متکا ثابت قدم

ثانی احمد به ذات کبریا مظهر علی است


ج جاه و قدرش ار خواهی به نزد ذو الجلال

جل شانه جز نبی از جمله بالاتر علی است


ح حدوثش با قدم مقرون حدیثش حرف حق

حاکم حکم اللهی حیه در حیدر علی است


خ خداوند ظفر خیبر گشا مرحب شکار 

 خسرو ملک ولایت خلق را رهبر علی است


د داماد نبی دست خدا دارای دین

داعی ایجاد موجودات از داور علی است


ذ ذاتش ذو الجلال و ذالمنن وز ذو الفقار

ذلت افزا بر عدوی ملحد ابتر علی است


ر رفیع القدر و والا رتبه روح افزا سخن

رهنمای خلق عالم ساقی کوثر علی است


ز زبر دست و زکی و زاهد و زهد آفرین

زیب بخش مسجد و زینت ده منبر علی است


س سعید و سید و سرور سلونی انتساب

سر لا رطب و لا یا بس سر و سرور علی است


ش شفیع المذنبین شیر خدا شاه نجف

شمع ایوان هدایت شافع محشر علی است


ص صدیق و صبور و صالح و صاحب کرم

صبح صادق از درون شب پدیدآور علی است


ض ضرغام شجاعت پیشه روشن ضمیر

ضاربی کز ضربش المضروب لا یخبر علی است


ط طبیب طبع دان مطلوب ارباب طلب

طاق نه کاخ مطبق طرح را لنگر علی است


ظ ظهیر ملک و ملت ظاهر و باطن امام

ظل ممدود خدای خالق اکبر علی است


ع عین الله و علی جاه و علام الغیوب

عالم علم علی الاشیا ز خشک و تر علی است


غ غران شیر یزدان غیرت الله المبین

غالب اندر غزوه‌ها بر خصم بدگوهر علی است


ف فصیح و فاضل و فخر عرب میر عجم 

فارس میدان مردی فاتح خیبر علی است


ق قلب عالم امکان قسیم خلد و نار

قاضی روز قیامت خواجه قنبر علی است


ک کنز علم ماکان و علوم ما یکون

کاشف سر و علن از اکبر و اصغر علی است


ل لطفش شامل احوال کل ما خلق

لازم التعظیم شاه معدلت گستر علی است


م ممدوح صحف موصوف تورات و زبور

مصحف وز انجیل را مصداق و المصدر علی است


ن نظام نه فلک از نام نیکش وز جمال

نوربخش مهر و ماه و انجم و اختر علی است


و واجب منزلت ممکن نما والاگهر

واقف از ماوقع و از ما وقع یک سر علی است


ه هو الهادی المضلین فی الصراط المستقیم

هر چه بهتر خوانمش صد بار از آن بهتر علی است


ی یدالله فوق ایدیهم یکی از مدح او

یک سر از یا تا الف هر حرف را مضمر علی است


آدم و نوح سلیمان و خلیل بی‌خلل

موسی با اقتدار و عیسی با فر علی است


جان علی جانان علی ظاهر علی باطن علی

می علی مینا علی ساقی علی ساغر علی است


گویی ار مدح علی دیگر چه غم داری صغیر

یاور خلق جهانی گر ترا یاور علی است


(مرحوم استاد صغیر اصفهانی)

  • مصطفی جمشیدی

خوشا آن دل که شیدای علی شد

ز جان مستِ تولّای علی شد


خوش آن دل با صدای عاشقانه

اذان گوی مصلای علی شد


دلِ او از زلالِ عشق لبریز

 غزل خوانِ سراپای علی شد


خوشا جانی که دردش را شنیده

وَ قلبش چاهِ غم‌های علی شد


میانِ کوه و جنگل باغ و دریا

دلش آهوی صحرای علی شد


خوشا آنکه تمامِ مشکلش حل

به یمنِ ذکرِ یک "یای" علی شد


سلامم را رسان بر عاشقی که

اسیرِ چشمِ شهلای علی شد


به شوقِ جرعه‌ای از کوثرِ عشق

لبالب مستِ مینای علی شد


طوافِ کعبه و سعی و صفایش

همه در سِرّ معنای علی شد


سرش مستِ جنون و بی قراری

دلش شوقِ تمنّای علی شد


خوش آن جانی چو ماهی در دلِ آب

اسیرِ موجِ دریای علی شد


خوشا بر حال آنکس در دو عالم

براتش مُهر و امضای علی شد


به همراهِ پیمبر تا به معراج

خدا رازِ تسلای علی شد


شبِ معراج تندیسِ امامت

ز دستِ حق اعطای علی شد!


(هستی محرابی)

  • مصطفی جمشیدی