حدیث، شعر و فضائل اهل بیت علیهم السلام

✅ اشعار مذهبی
✅ نشر معارف و احادیث اهل بیت
✅ فضایل اهل بیت از کتب اهل خلاف
✅ تقویم شیعه

کانال تلگرام:
http://telegram.me/Hadis_Sher_Fazael

آخرین نظرات

۳۰ مطلب با موضوع «اشعار مذهبی» ثبت شده است

باورم نیست که خیبرشکن از پا افتاد

حضرت واژه‌ی برخواستن از پا افتاد


کم نمکدان تو را هر که نمک خورد شکست

باز با زخم سرت کعبه ترک خورد شکست


یا علی هیچ کس از لطف تو ناکام نبود

پدری مثل تو همبازی ایتام نبود


هر شب کوفه منور ز نگاهت می‌شد

شمع بزم فقرا صورت ماهت می‌شد


چه بلایی به سرت آمده بابای همه

تیغ که سر زده بر سر زده بابای همه


نه فقط بین سرت فاصله انداخته است

بین چشمان ترت فاصله انداخته است


زخم‌های دل ایتام پی مرهم توست

مرد ویرانه نشین منتظر مقدم توست


همه بودند و امام از همه بی‌کس‌تر بود

زینب ای وای دوباره سر یک بستر بود


صابر خراسانی

  • ۰ نظر
  • ۰۹ خرداد ۹۸ ، ۱۵:۵۴
  • مصطفی جمشیدی

امشب به زمین ستاره‌ای تابان است

از برکت او کل جهان خندان است


نور دل و هم دیده‌ی زهرا باشد

تفسیر تمام و کامل قرآن است


در چهره‌ی او جلوه‌ای از نور خدا

خورشید و چراغ خانه‌ی ایمان است


داروی شفابخش تمام عالم

بر درد همه خلق خدا درمان است


هر چند که او نوگل نرگس باشد

او لاله و نسرین و گل مرجان است


محبوب تمام عرش و فرش و هستی

آیینه‌ای از فضایل یزدان است


این ماه درخشنده ی عالم آرا

صد حیف که از چشم همه پنهان است


(وحید زحمتکش شهری)

  • ۰ نظر
  • ۳۱ فروردين ۹۸ ، ۲۳:۴۹
  • مصطفی جمشیدی

از قرائن این چنین پیداست در را دیده است

ما شنیدیم، او ولیکن چهل نفر را دیده است


قبل ضربت خوردن مولا و شاید قبل‌تر

بارها در کوچه‌ها داغ پدر را دیده است


آن که عمری با حسن خون جگر را خورده بود

بین تشتی عاقبت خون جگر را دیده است


صبر پنهان داشت در کرب و بلا از این جهت

دور از چشم همه رنج سفر را دیده است


در که جای خود، پدر که جای خود، در شهر شام

چهل نفر که هیچ از این بیشتر را دیده است


ام کلثوم است یا زینب نمی‌دانم کدام !

دور خواهر؛ خواهری چندین نفر را دیده است


بارها این شرم بی‌اندازه او را می‌کشد

این که زینب پیش او داغ پسر را دیده است


شرم او یک بار اما می‌کشد او را دو بار

این که هم در دشت هم در تشت سر را دیده است ...

  • ۰ نظر
  • ۱۶ اسفند ۹۷ ، ۲۳:۲۰
  • مصطفی جمشیدی

در قیامت کافرینش خیمه بر محشر زنند

سکه دولت به نام آل پیغمبر زنند


تشنگان وادی ایمان، چو در کوثر رسند

از شعف دست طلب، در دامن حیدر زنند


شهسواران در رکاب راکب دلدل روند 

خاکیان لاف از هوای صاحب قنبر زنند


هر که او چون حلقه نبوَد بر در حیدر مقیم

رهروان راه دین، چون حلقه اش بر در زنند


مومنان حیدری را مِی رسد کز بهر دین

حلقه ناموس حیدر، بر در خیبر زنند


ره به منزل برد هر کو مذهب حیدر گرفت

آب حیوان یافت، آنکو خضر را رهبر گرفت


خواجوی کرمانی

  • ۰ نظر
  • ۰۵ اسفند ۹۷ ، ۲۲:۱۹
  • مصطفی جمشیدی


بوی خوش می‌آید اینجا؛ عود و عنبر سوخته؟

یا که بیت الله را کاشانه و در سوخته؟


از چه خون مى‌گريد این دیوار و در؟ یا رب مگر

گلشن آل خلیل اینجا در آذر سوخته؟


خانۀ زهراست اینجا، قتلگاه محسن است

آشیان قهرمان بدر و خیبر، سوخته


خانۀ وحی از ملک یک‌باره شد در ازدحام

اندر این غوغا مگر جبریل را پر سوخته؟...


بر حریم عقل کل، دیوانه‌ای زد آتشی

کز غمش هر عاقلی را جان و پیکر، سوخته


خيمه‌گاه کربلا را آتش از اینجا زدند

شد ز داغ محسن آخر كام اصغر، سوخته


گر نمى‌کرد اشک چشمانت «حسان» امدادِ من

مى‌شد از آه من اين اوراق دفتر، سوخته


(استاد حبیب الله چایچیان)

  • مصطفی جمشیدی