حدیث، شعر و فضائل اهل بیت علیهم السلام

✅ اشعار مذهبی
✅ نشر معارف و احادیث اهل بیت
✅ فضایل اهل بیت از کتب اهل خلاف
✅ تقویم شیعه

کانال تلگرام:
http://telegram.me/Hadis_Sher_Fazael

آخرین نظرات

بهترین جهاد


شیخ حر عاملی رضوان الله علیه روایت کرده است:


٧- وبإسناده عن حماد بن عمرو وأنس بن محمّد ، عن أبيه جميعاً ، عن جعفر بن محمّد ، عن آبائه عليهم السلام في وصيّة النبي صلّى الله عليه وآله لعلي ، قال : يا علي أفضل الجهاد من أصبح لا يهم بظلم أحد .


امام صادق علیه السلام به نقل از اجداد بزرگوارش علیهم السلام روایت کرده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله به امیر المومنین علیه السلام فرمودند: ای علی، بهترین جهاد انسان این است که صبح کند و در فکر ظلم به کسی نباشد.


وسائل الشیعة، تالیف شیخ حر عاملی، ابواب جهاد با نفس، باب ۱، حدیث ۷

  • مصطفی جمشیدی


علت نام گذاری حضرت زهرا سلام الله علیها به فاطمه


شیخ طوسی رضوان الله علیه عالم بزرگ شیعه روایت کرده است:


٥٧١ / ١٨ ـ وبهذا الاسناد ، قال : قال رسول الله صلى الله عليه وآله : إنما سميت ابنتي فاطمة لان الله ( عز وجل ) فطمها وفطم من أحبها من النار.


رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: دخترم را فاطمه نامیدم زیرا که خداوند او و دوستدارانش را از آتش جهنم دور کرده است.


الامالی، تالیف شیخ طوسی، مجلس ۱۱، حدیث ۱۸، صفحه ۲۹۴، چاپ دار الثقافة

  • مصطفی جمشیدی

عیبی زشت به نام عیب‌جویی از مردم


ابی سعید کوفی اهوازی قدس الله روحه الشریف روایت کرده است:


١- حدّثنا أبو الحسن عليُّ بن حاتم بن أبي حاتم، قال: أخبرنا الحسين بن سعيد، عن حمّادِ بن عيسى، عن الحسين بن المختار، قال: حدّثني بعضُ أصحابنا، عن أبي جعفر عليه السلام ، قال: «كَفى بِالمرءِ عيبا أن يُبصِرَ من عُيوبِ الناسِ ما يَعمى عنه من أمرِ نفسِه، أو يَعيبَ علَى الناسِ أمرا هو فيه، لا يَستَطيعُ التحوّلَ عنه إلى غيره، وأن يُؤذيَ جَليسَه بِما لا يَعنيهِ».


برای انسان همین عیب کفایت می‌کند که عیب‌های مردم را ببیند و عیوب خود را نادیده بگیرد، یا آن که مردم را عیب‌جویی نماید بر عیبی که خود مبتلای آن است و توان گریز از آن را ندارد؛ و اینکه رفیق و همنشین خود را یه چیزهایی آزار دهد که هیچ سود و منفعتی برایش نداشته باشد.


الزهد، تالیف ابی سعید کوفی اهوازی، ترجمه فارسی عبد الله صالحی، صفحه ۲۰، چاپ انتشارات نور السجاد

  • مصطفی جمشیدی


پذیرش توبه حضرت آدم علیه السلام به برکت نام اهل بیت علیهم السلام (به روایت اهل تسنن)


جلال الدین سیوطی از علمای بزرگ اهل تسنن در تفسیر آیه سی و هفتم سوره بقره می‌نویسد:


وَأخرج ابْن النجار عَن ابْن عَبَّاس قَالَ سَأَلت رَسُول الله صلى الله عَلَيْهِ وَسلم عَن الْكَلِمَات الَّتِي تلقاها آدم من ربه فَتَابَ عَلَيْهِ قَالَ: سَأَلَ بِحَق مُحَمَّد وَعلي وَفَاطِمَة وَالْحسن وَالْحُسَيْن إِلَّا تبت عَليّ فَتَابَ عَلَيْهِ.


ابن عباس گفت: از پیامبر (صلی الله علیه و آله) پرسیدم آن کلماتی که خداوند به حضرت آدم (علیه السلام) آموخت تا توبه او را بپذیرد چه بودند؟ پیامبر فرمودند: آدم خدا را صدا زد: به حق محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین (علیهم السلام) توبه مرا بپذیر. پس از آن خداوند هم توبه او را پذیرفت.


الدر المنثور فی التفسیر الماثور، تالیف سیوطی، جلد ۱، صفحه ۳۲۴، چاپ مرکز هجر للبحوث و الدراسات العربیة و الاسلامیة

  • مصطفی جمشیدی


چهار هزار مرد (نامرد) امیر المومنین علیه السلام را برای بیعت از خانه به مسجد بردند


علامه میرجهانی قدس الله روحه الشریف می‌نویسد:


در روایت بحار است که: عمر بن الخطاب با چهار هزار مرد به در خانه هجوم آوردند که برای بیعت گرفتن حضرت علی علیه السلام را از خانه به مسجد برند، حضرت فاطمه علیها السلام در عقب در، محکم خود را به در چسبانیده بود که داخل خانه نشوند. عمر با پای خود لگدی بر در زد، در کنده شد و بر شکم فاطمه علیها السلام افتاد و محسن او سقط شد. و وقتی که جامه علی علیه السلام را می‌کشیدند که او را به مسجد برند، با اینکه دل حضرت فاطمه علیها السلام به شدت درد داشت، خود را به علی چسبانیده بود و طرف جامه را نگاه می‌داشت و به طرف خود می‌کشید، به نحوی که آن جماعت بر می‌گشتند و به روی یکدیگر می‌ریختند بر روی زمین و به زانو در می‌آمدند، و پیوسته آن‌ها جامه حضرت را می‌کشیدند و فاطمه زهرا علیها السلام هم می‌کشید تا اینکه عمر شمشیر خالد بن ولید را گرفت و با غلاف آن بر شانه فاطمه زد تا آنکه مجروح شد؛ سه مرتبه این عمل را کرد، و نتوانستند جامه را از دست فاطمه بگیرند تا اینکه جامه پاره پاره شد. یک پاره آن در دست فاطمه ماند و پاره‌های دیگر آن در دست های آن جماعت ماند. و آن جراحت بر بازوی حضرت زهرا علیها السلام بود تا وقتی که از دنیا رحلت فرمود. در اثر ضربه‌هایی که به حضرت فاطمه وارد شد، آن حضرت غش کرد، وقتی به هوش آمد که خانه خالی شده بود و حضرت علی علیه السلام را برده بودند. پرسید: علی کجا است؟ فضه گفت: مردمان او را کشیدند و برای بیعت گرفتن بردند. چون فاطمه این سخن را شنید ، لباس خود را پوشید و چادر بر سر کرد و دست حسن و حسین را گرفت و با جمعی از زن‌ها در عقب امیر مؤمنان روانه شد تا او را از دست آنها نجات دهد. چون به در مسجد رسید نظر کرد، دید ابو بکر بالای منبر پدرش نشسته و على سر برهنه پایین منبر و شمشیر در دست عمر است و می‌گوید: ای علی، بیعت کن و اگر نه گردنت را می‌زنم. صدیقه کبری، فاطمه زهرا صیحه‌ای زد و پدرش را ندا کرد.


جنة العاصمة، تالیف علامه میرجهانی، صفحه ۴۹۴-۴۹۵، چاپ موسسه فرهنگی هنری شمس الضحی

  • مصطفی جمشیدی