حدیث، شعر و فضائل اهل بیت علیهم السلام

✅ اشعار مذهبی
✅ نشر معارف و احادیث اهل بیت
✅ فضایل اهل بیت از کتب اهل خلاف
✅ تقویم شیعه

کانال تلگرام:
http://telegram.me/Hadis_Sher_Fazael

آخرین نظرات

امیر المومنین علیه السلام و ندای لا سيف الا ذو الفقار و لا فتى الا على


علی بن ابراهیم قمی قدس الله روحه الشریف عالم و مفسر بزرگ شیعه می‌نویسد:


[در جنگ احد] با رسول خدا صلی الله علیه و جز ابو دجانه انصاری، سماک بن خرشه و امیر المومنین علی و افرادی دیگر باقی نماند. هر وقت مشرکان بر رسول خدا صلی الله علیه و آله حمله می‌کردند امیر المومنین علیه السلام خودش را سپر آن حضرت می‌نمود و شر کفار را از پیامبر دور می‌کرد و آنها را به هلاكت می‌رساند تا اینکه شمشیرش شکست. نسيبه دختر کعب مازنیه نیز با رسول خدا صلی الله علیه و آله بود، او در همه جنگ‌ها با رسول خدا صلی الله علیه و آله شرکت می‌کرد و زخمی‌ها را مداوا می‌نمود، پسرش هم با او بود؛ وقتی خواست مانند سایرین فرار کند، مادرش بر او حمله کرد و گفت: پسرم به کجا فرار می‌کنی؟ آیا از خدا و رسولش فرار می‌کنی؟ و او را به جبهه برگرداند. مردی از دشمنان بر او حمله کرد و به شهادتش رساند، نسيبه شمشیر پسرش را برداشت و به قاتل او حمله برد و ضربتی بر ران او زد و او را به درک فرستاد، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای نسیبه خدا بر تو برکت دهد. این زن سینه خود را سپر رسول خدا صلی الله علیه و آله کرده بود و خطر را از آن حضرت بر می‌گردانید، به طوری که جراحات بسیاری برداشت. ابن قميتة بر رسول خدا صلی الله علیه و آله حمله کرد و می‌گفت: محمد را به من نشان دهید، نجات نیابم اگر محمد از دست من نجات یابد، ضربه‌ای بر شانه حضرت زد و فریاد کشید: به لات و عزی سوگند محمد را کشتم. در آن حال رسول خدا و مردی از مهاجران را دید که سپرش را بر پشت سر خود آویخته و در حال فرار بود؛ حضرت او را مورد خطاب قرار داده و فرمود: ای صاحب سپر، سپرت را بینداز و به سوی آتش جهنم فرار کن. او سپرش را انداخت. رسول خدا صلی الله علیه و آله به نسیبه فرمود: سپر را بردار. نسیبه سپر را برداشت و با مشرکین به جنگ پرداخت. رسول خدا به فرمود: مقام نسيبه بهتر از مقام فلان و فلان (ابی بکر و عمر که از جنگ فرار کردند) است. چون شمشیر امیر المومنین علیه السلام شکست به نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت: ای رسول خدا مرد با سلاح خود می جنگد؛ شمشیرم شکسته است. پیامبر شمشیر خود ذو الفقار را به آن حضرت داد و فرمود: با این شمشیر بجنگ. هر کس قصد پیامبر را می‌کرد امير المومنين علیه السلام با همان شمشیر شر او را از آن حضرت دور می‌کرد، و به درک می‌فرستاد. مشرکان با دیدن حیدر كرار از حمله کردن به پیامبر ناامید می‌شدند تا اینکه پیامبر به جانب کوه احد رفت و در آنجا پشت به کوه ایستاد تا جنگ از یک طرف بوده و حضرت مسلط بر آن باشد؛ چون اصحاب آن حضرت همگی فرار کرده بودند و على علیه السلام از آن حضرت دفاع می‌کرد و با مشرکان به جنگ می‌پرداخت تا اینکه در صورت، سر، سینه، شكم، دست‌ها و پاهایش نود زخم برداشت. شنیده شد که نداکننده‌ای از آسمان ندا سر داد «لا سيف الا ذو الفقار و لا فتى الا على»؛ شمشیری جز ذو الفقار و جوانمردی جز على نیست. جبرئیل بر رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شد و گفت: ای محمد به خدا سوگند این عمل على برادری و مواسات (برابری) است. رسول خدا او فرمود: همانا من از او هستم و او از من است و جبرئیل گفت: و من با هر دوی شما.


تفسیر قمی، تألیف علی بن ابراهیم قمی، با ترجمه فارسی جابر رضوانی، جلد ۱، صفحه ۳۳۲-۳۳۴، چاپ انتشارات بنی الزهرا علیهم السلام

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی