حدیث، شعر و فضائل اهل بیت علیهم السلام

✅ اشعار مذهبی
✅ نشر معارف و احادیث اهل بیت
✅ فضایل اهل بیت از کتب اهل خلاف
✅ تقویم شیعه

کانال تلگرام:
http://telegram.me/Hadis_Sher_Fazael

آخرین نظرات

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کتاب الاختصاص» ثبت شده است


نمونه‌ای از شخصیت عالی جناب بلال حبشی علیه السلام


شیخ مفید رضوان الله علیه می‌نویسد:


وكان بلال مؤذن رسولالله صلى الله عليه وآله فلما قبض رسول الله صلى الله عليه وآله لزم بيته ولم يؤذن لأحد من الخلفاء وقال فيه أبو عبد الله جعفر بن محمد عليهما السلام: رحم الله بلالا " فإنه كانيحبنا أهل البيت لعن الله صهيبا " فإنه كان يعادينا وفي خبر آخر: كان يبكى على عمر.


بلال موذن رسول خدا صلی الله علیه و آله بود؛ پس هنگامی که پیامبر شهید شد، بلال خانه نشین شد و برای احدی از خلفا اذان نگفت و امام صادق علیه السلام فرمودند: خداوند بلال را رحمت کند که ما اهل بیت را دوست داشت و خداوند صهیب را لعنت کند که از دشمنان ما بود و بر عمر گریه می‌کرد.


📚 الاختصاص، تالیف شیخ مفید، صفحه ۸۰


و همچنین شیخ عباسی قمی رضوان الله علیه می‌نویسد:


رُوی أنَّ بلالاً أبی أن یبایع أبا بکر، و أنَّ عمر أخذ بتلابیبه و قال له: یا بلال! هذا جزاء أبی بکر منک أن اُعتقک، فلا تجییء تبایعه! فقال: إن کان أعتقنی للّه فلیدعنی للّه، و إن کان أعتقنی لغیر ذلک فیها أنا ذا، و أمّا بیعته، فما کنت اُبایع من لم یستخلفه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و الذّی استخلفه بیعته فی أعناقنا إلی یوم القیامة. فقال له عمر: لا أباً لک لا تقم معنا. فارتحل إلی الشام. و توفّی بدمشق بباب الصغیّر، و له شعر فی هذا المعنی. و عن من لا یحضره الفقیه روی أبو بصیر، عن أحدهما علیهما السّلام أنَّه قال: إنَّ بلالاً کان عبداً صالحاً. فقال: لا اُؤذُّن لأحدٍ بعد رسول اللّه صلی الله علیه و آله؛ فُترک یومئذٍ حیّ علی خیرِ العَمَلِ.


و روایت شده است که بلال از بیعت با ابو بکر امتناع کرد. عمر گریبانش را گرفت و به او گفت: ای بلال، این بود جزای ابو بکر که تو را آزاد کرد! نمی‌آیی با او بیعت کنی؟ بلال جواب داد: اگر ابو بکر مرا برای خدا آزاد کرده است پس مرا به خدا واگذارد، و چنانچه مرا برای غیر او آزاد نموده حاضرم دوباره به بردگی بازگردم. اما درباره‌ی بیعت با او باید بگویم: من با کسی که رسول خدا او را جانشین خود نکرده است بیعت نمی‌کنم، زیرا بیعت کسی که پیامبر صلی الله علیه و آله او را جانشین خود ساخته بر گردن من است. پس عمر به او گفت: ای بی پدر، در این شهر نمان. پس بلال به شام رفت و در دمشق وفات یافت و در گورستان باب الصغیر دفن شد. به نقل کتاب من لا یحضره الفقیه ابو بصیر از امام باقر یا حضرت صادق علیهما السلام روایت کرده است که فرمود: بلال بنده‌ی شایسته‌ای بود و گفت: بعد از رسول خدا صلى الله عليه و آله برای هیچ کس اذان نمی‌گویم، و از وقتی که او اذان نگفت، عبارت حی علی خیر العمل متروک شد.


تتمة المنتهی، تالیف شیخ عباس قمی، صفحه ۱۹-۲۰


  • ۰ نظر
  • ۰۳ اسفند ۹۷ ، ۲۳:۲۱
  • مصطفی جمشیدی

همرنگ جماعت نباش!!!


ابن محبوب عن الفضيل بن يونس الكاتب: قال: قال لي أبو الحسن موسى بن جعفر ابن محمد عليهم السلام: أبلغ خيرا "، وقل خيرا "، ولا تكونن أمعة، قلت: وما الأمعة ؟ قال: تقول: أنا مع الناس وأنا كواحد من الناس إن رسول الله صلى الله عليه وآله قال: يا أيها الناس إنهما نجدان: نجد خير ونجد شر فما بال نجد الشر أحب إليكم من نجد الخير.


ابن محبوب از فضيل بن يونس کاتب نقل می‌کند: امام ابو الحسن موسی بن جعفر علیهما السلام به من فرمودند: خیر برسان و خیر بگو و هرگز إمَّعَه نباش. عرض کردم: امعه چیست؟ فرمود: می‌گویی: من با مردم و همرنگ آن‌ها هستم و من یکی از آن‌ها هستم -همرنگ جماعت نباش- . همانا رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: همانا دو راه هست، راه خیر و راه شر، پس چه می‌شود، چنین می‌یابیم راه شر برای شما از راه خیر محبوب‌تر است.


الاختصاص، تالیف شیخ مفید، ترجمه امیر خانبلوکی، صفحه ۷۹۴-۷۹۵

  • مصطفی جمشیدی

چهار حکمت لقمان حکیم قدس سره


في حكم لقمان فيما أوصى به ابنه أنه قال: يا بني تعلمت بسبعة آلاف من الحكمة فاحفظ منها أربعة ومر معي إلى الجنة: أحكم سفينتك فإن بحرك عميق، وخفف حملك فإن العقبة كؤود، وأكثر الزاد فإن السفر بعيد، وأخلص العمل فإن الناقد بصير .


در حکمت‌های لقمان که پسرش را بدان توصیه نمود، گفت: ای پسرم، هفت هزار حکمت فرا گرفتی، پس چهار حکمت آن را حفظ کن و همراه من به بهشت بیا: کشتی‌ات را مستحکم گردان زیرا دریای تو عمیق است و بار و بنه‌ات را کم کن زیرا گردنه، بسیار طاقت فرساست و بر توشه‌ات بیفزا زیرا سفر طولانی است و عملت را خالص گردان زیرا نقد کننده اعمال، بصیر و آگاه است.


الاختصاص، تالیف شیخ مفید، ترجمه امیر خانبلوکی، صفحه ۷۸۶-۷۸۷

  • مصطفی جمشیدی


نحوه بیعت محمد بن ابی بکر علیه السلام با امیر المومنین صلوات الله علیه و آله


شیخ کشی و مفید رضوان الله علیهما روایت کرده‌اند:


١١٣- محمد بن مسعود، قال حدثنی علی بن محمد القمی، قال حدثنی أحمد بن محمد بن عیسی ، عن زحل عمر بن عبد العزیز، عن جمیل بن دراج ، عن حمزة بن محمد الطیار، قال ذکرنا محمد بن أبی بکر عند أبی عبد الله عليه السلام فقال : أبو عبد الله عليه السلام رحمه الله وصلی علیه ، قال لأمیر المؤمنین عليه السلام یوما من الأیام : أبسط یدک أبایعک ، فقال أو مافعلت ؟ قال : بلی ، فبسط یده ، فقال : أشهد أنک إمام مفترض طاعتک ، و أن أبی فی النار . فقال أبو عبد الله عليه السلام : کان النجابة من قبل أمه أسماء بنت عمیس رحمة الله علیها ، لا من قبل أبیه .


محمد طیار گفت: نزد امام صادق علیه السلام از محمد بن ابی بکر یاد کردیم. حضرت فرمود: درود و رحمت خدا بر او؛ همانا روزی از روزها محمد بن ابی بکر به امیر المومنین علیه السلام گفت: دستت را باز کن تا با تو بیعت کنم. حضرت فرمودند مگر نکردی؟ گفت چرا. حضرت دستشان را باز کردند و محمد بن ابی بکر گفت شهادت می‌دهم که تو امامی هستی که اطاعتت واجب است و پدر من در آتش است. سپس امام صادق علیه السلام فرمودند: نجابت محمد بن ابی بکر از طرف مادرش اسماء بنت عمیس بود نه پدرش.


اختیار معرفة الرجال معروف به رجال الکشی، تألیف شیخ طوسی، صفحه ۶۶-۶۷، چاپ موسسه النشر الاسلامی


الاختصاص، تألیف شیخ مفید، صفحه ۷۷، چاپ موسسه الاعلمی للمطبوعات


پی نوشت: جناب محمد بن ابی بکر بر خلاف خانواده‌ای فردی پاک سیرت و از شیعیان خالص حضرت امیر المومنین علیه السلام بود و از این روایت شریف ثابت می‌شود که جناب محمد بن ابی بکر بیعت خود با حضرت امیر المومنین علیه السلام را بدون برائت از پدرش ابی بکر که اول ظالم در حق اهل بیت علیهم السلام بود قبول نداشته است. پس جناب محمد بن ابی بکر اسوه‌ای از برائت و ولایت در بین شیعیان است.


  • مصطفی جمشیدی

نشانه‌ی بهشت و نشانه‌ی جهنم


شیخ مفید رضوان الله علیه عالم بزرگ شیعه و قاضی نعمان مغربی عالم بزرگ اسماعیلیه روایت کرده‌اند:


وحدثنا أحمد بن هارون، وجعفر بن محمد بن قولويه، وجماعة، عن علي بن الحسين، عن عبد الله بن جعفر الحميري، عن محمد بن الحسن، عن أحمد بن النضر، عن صباح، عن الحارث ابن الحصيرة، عن صخر بن الحكم الفزاري ، عمن حدثه أنه سمع عمرو بن الحمق يحدث عن رسول الله صلى الله عليه وآله أنه سمع رسول الله صلى الله عليه وآله في المسجد الحرام أو في مسجد المدينة يقول: يا عمرو وهل لك في أن اريك آية الجنة يأكل الطعام ويشرب الشراب ويمشي في الأسواق وآية النار يأكل الطعام ويشرب الشراب ويمشي في الأسواق ؟ فقلت: نعم بأبي أنت وأمي فأرنيهما، فأقبل علي عليه السلام يمشي حتى سلم فجلس، فقال صلى الله عليه وآله: يا عمرو هذا وقومه آية الجنة، ثم أقبل معاوية حتى سلم، ثم جلس، فقال صلى الله عليه وآله: يا عمرو هذا وقومه آية النار.


عمرو بن حمق خزاعی رضوان الله علیه گفت: همانا از رسول خدا صلی الله علیه و آله در مسجد الحرام یا مسجد مدینه شنیدم که فرمود: ای عمرو، آیا می‌خواهی که نشانه‌ی بهشت را که می‌خورد و می‌نوشد و در بازارها راه می‌رود و نشانه‌ی آتش (جهنم) را که می‌خورد و می‌نوشد و در بازارها راه می‌رود را به تو نشان دهم؟ گفتم: آری، پدر و مادرم به فدایت، آن دو را به من نشان دهید. پس امیر المومنین علیه السلام آمد و سلام کرد و نشست. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: این فرد و قومش نشانه‌ی بهشت هستند. پس معاویه آمد و سلام کرد و سپس نشست. پس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: ای عمرو، این فرد و قومش نشانه‌ی آتش (جهنم) هستند.


الاختصاص، تألیف شیخ مفید، صفحه ۲۷، چاپ موسسه الاعلمی للمطبوعات



بحار الانوار، تألیف علامه مجلسی، جلد ۳۴، صفحه ۲۷۷-۲۷۸، چاپ دار احیاء التراث العربی



شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار، تألیف قاضی نعمان مغربی، جلد ۱، صفحه ۲۰۸، چاپ موسسه النشر الاسلامی



طبرانی از علمای بزرگ اهل تسنن این روایت را با سانسور شدید و حذف نام معاویه از عمرو بن حمق نقل کرده است:


ذَاتَ يَوْمٍ، فَقَالَ لِي: «يَا عَمْرُو هَلْ لَكَ أَنْ أُرِيَكَ آيَةَ الْجَنَّةِ؟ يَأْكُلُ الطَّعَامَ ويَشْرَبُ الشَّرَابَ، ويَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ» ، قُلْتُ: بَلَى بِأَبِي أَنْتَ قَالَ: «هَذَا، وَقَوْمُهُ آيَةُ الْجَنَّةِ» ، وَأَشَارَ إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَقَالَ لِي: «يَا عَمْرُو، هَلْ لَكَ أَنْ أُرِيَكَ آيَةَ النَّارِ؟ يَأْكُلُ الطَّعَامَ ويَشْرَبُ الشَّرَابَ، ويَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ؟» قُلْتُ: بَلَى، بِأَبِي أَنْتَ قَالَ: «هَذَا وَقَوْمُهُ آيَةُ النَّارِ» وَأَشَارَ إِلَى رَجُلٍ، فَلَمَّا وَقَعَتِ الْفِتْنَةُ، ذَكَرْتُ قَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَفَرَرْتُ مِنْ آيَةِ النَّارِ إِلَى آيَةِ الْجَنَّةِ، وَتَرَى بَنِي أُمَيَّةَ قَاتِلِي بَعْدَ هَذَا؟ قُلْتُ: اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ قَالَ: وَاللَّهِ، لَوْ كُنْتَ فِي جُحْرٍ فِي جَوْفِ جُحْرٍ لَاسْتَخْرَجَنِي بَنُو أُمَيَّةَ حَتَّى يَقْتُلُونِي حَدَّثَنِي بِهِ حَبِيبِي رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، «أَنَّ رَأْسِي أَوَّلُ رَأْسٍ تُحْتَزُّ فِي الْإِسْلَامِ، وَيُنْقَلُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ».


عمرو بن حمق گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به من فرمودند: آیا می‌خواهی که نشانه‌ی بهشت را که می‌خورد و می‌نوشد و در بازارها راه می‌رود به تو نشان دهم؟ گفتم: آری پدرم به فدایت! فرمود: این و قومش نشانه‌ی بهشت‌اند و با دستش به سوی علی بن ابی طالب (علیهما السلام) اشاره کرد و باز فرمود: ای عمرو، آیا می‌خواهی نشانه‌ی آتش (جهنم) را که می‌خورد و می‌نوشد و در بازارها راه می‌رود را به تو نشان دهم؟ گفتم: بلی، پدرم به فدایت. فرمود: این و قومش نشانه‌ی آتش‌اند و به سوی مردی (معاویه) اشاره کرد. وقتی فتنه واقع شد، این سخن حضرت به یادم آمد. پس از نشانه‌ی جهنم به طرف نشانه‌ی بهشت فرار کردم و من می‌دانم که پس از این بنی امیه مرا خواهند کشت والله اگر در بطن سنگ هم باشم، بنی امیه بیرونم می‌کشند تا مرا بکشند، این را حبیبم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) خبر داد و سر من اول سری خواهد بود که در اسلام از شهری به شهر دیگر برده می‌شود.


المعجم الاوسط، تألیف طبرانی، جلد ۴، صفحه ۲۴۰، چاپ منشورات دار الحرمین


  • مصطفی جمشیدی