اسامی و القاب و کنیههای امام زمان علیه السلام و وجه تسمیه آنها
ششم: ایستاده
و نیز در آنجا ذکر کرده که: «این نام آن جناب است در کتاب شامکوئی.»
نجم ثاقب، تالیف میرزای نوری، جلد ۱، صفحه ۸۹، چاپ انتشارات کتاب جمکران
- ۰ نظر
- ۱۷ تیر ۹۸ ، ۱۹:۰۳
اسامی و القاب و کنیههای امام زمان علیه السلام و وجه تسمیه آنها
ششم: ایستاده
و نیز در آنجا ذکر کرده که: «این نام آن جناب است در کتاب شامکوئی.»
نجم ثاقب، تالیف میرزای نوری، جلد ۱، صفحه ۸۹، چاپ انتشارات کتاب جمکران
اسامی و القاب و کنیههای امام زمان علیه السلام و وجه تسمیه آنها
چهارم: ایزدشناس
پنجم: ایزدنشان
در کتاب مذکور، مسطور است که این دو، نام آن جناب است در نزد مجوس و شیخ بهایی رحمه الله در «کشکول» فرموده که: «فارسیان، آن جناب را ایزدشناس و ایزدنشان گویند.»
نجم ثاقب، تالیف میرزای نوری، جلد ۱، صفحه ۸۹، چاپ انتشارات کتاب جمکران
اسامی و القاب و کنیههای امام زمان علیه السلام و وجه تسمیه آنها
سوم: اوقیدمو
فاصل المعی میرزا محمد نیشابوری در کتاب «ذخیرة الالباب» معروف به «دوائر العلوم» ذکر کرده که: «اسم آن جناب در تورات به لغت ترکوم «اوقیدمو» است.»
نجم ثاقب، تالیف میرزای نوری، جلد ۱، صفحه ۸۸، چاپ انتشارات کتاب جمکران
اسامی و القاب و کنیههای امام زمان علیه السلام و وجه تسمیه آنها
دوم: اصل
شیخ کشی در رجال خود، روایت کرده از ابی حامد بن ابراهیم مراغی که گفت: نوشت ابو جعفر بن احمد بن جعفر قمی عطار: «نبود از برای او ثالثی در زمین در قرب به «اصل» و توصیف نمود ما را برای صاحب ناحیه؛ جواب بیرون آمد که واقف شدم بر آنچه وصف کردی به آن، ابا حامد را که خدایش عزیز کند به طاعت خود. فهمیدیم حالتی را که بر آن حالت است که به اتمام رساند خداوند آن را برای او به احسن از آن و خالی ندارد او را از تفضل خود بر او، خداوند ولی او باشد، بر او باد بیشتر سلام و مخصوصه تو را.» ابو حامد گفت: «این در رقعهای طولانی بوده و در آن امر و نهی بود به سوی برادرزاده کثیر. در رقعه مواضعی بود که آن را مقراض کرده بودند و داده شد رقعه، به هیأت خود به علان بن حسن رازی.»
نوشت مردی از اجله برادران ما که او را مینامیدند حسن بن نضر، آنچه را که بیرون آمده بود در حق ابی حامد، فرستاد او را به سوی پسرش، ظاهر آن است که مراد از «اصل» و صاحب ناحیه و صاحب توقیع، امام عصر علیه السلام باشد.
روایت کلینی از حسن بن نضر
حسن بن نضر، همان است که شیخ کلینی، در باب مولد آن جناب علیه السلام روایت کرده از سعد بن عبد الله که گفت: حسن بن نضر و ابو صدام و جماعتی، بعد از وفات حضرت امام حسن علیه السلام سخن گفتند در باب آنچه در دست وکلا است و اراده کردند که فحص کنند در باب حجت زمان. پس حسن بن نصر به نزد ابو صدام آمد و گفت: «من اراده دارم که حج کنم.» ابو صدام به او گفت: «حج را در این سال تأخیر بینداز!» حسن گفت که: «من در خواب هراسان میشوم، یعنی خواب هولناک میبینم و ناچارم از بیرون رفتن.» و به احمد بن یعلی بن حماد وصیت کرد و از برای ناحیه، مالی به او داد و گفت: از دست خود بیرون مکن مگر بعد از تبین امر.» حسن گفت: من چون وارد بغداد شدم، خانهای کرایه کردم و در آن خانه آمدم؛ پس بعضی از وکلا، جامهای چند و قدری اشرفی نزد من آورده، گذاشت. من به او گفتم: «این چه چیز است؟» گفت: «همان است که میبینی.» پس دیگری مثل آن آورد و دیگری، تا آنکه خانه پر شد. آنگاه احمد بن اسحاق با تمام آنچه نزد او بود، آمد. تعجب کردم و متفکر ماندم. پس وارد شد بر من رقعه آن مرد، یعنی حضرت صاحب علیه السلام که چون از روز، فلان قدر بگذرد آنچه با تو است حمل کن، یعنی بردار و متوجه سر من رأی (سامرا) شو. پس برداشتم آنچه نزد من بود و رحلت (سفر) نمودم و در راه شصت نفر دزد بودند که قافله را برهنه می کردند. من گذشتم و خداوند مرا نجات داد از آن. پس وارد سامره شدم و فرود آمدم و رقعه به من رسید که: «آنچه با تو است بردار و بیاور!» من آنها را در سلههای حمالها گذاشتم، چون به دهلیز خانه رسیدم، غلام سیاهی را دیدم که ایستاده. به من گفت: «تو حسن بن نضری؟» گفتم: «آری!» گفت: «داخل خانه شو!» و من داخل خانه شدم و سلههای حمالها را خالی کردم. در کنج خانه، نان بسیاری دیدم. به هر یک از حمالها یک قرص نان دادم. بیرون رفتند. اطاقی را دیدم که پرده بر آن آویخته بود و از آنجا مرا کسی ندا کرد که: «ای حسن بن نضر! خدای را حمد کن بر آنچه بر تو منت گذاشت؛ شک مکن که شیطان میخواهد تو شک کنی.» دو جامه برای من بیرون فرستاد و فرمود: «بگیر این را ! پس زود است که محتاج شوی به آن دو.» من آن دو جامه را گرفتم و بیرون آمدم. سعد بن عبد الله گفت: «حسن برگشت و در ماه رمضان فوت شد و در آن دو جامه، او را دفن کردند.»
ظاهراً خبر اول متعلق است به حضرت امام حسن علیه السلام .
در کتب رجالیه، مذکور است که مراد از «اصل» امام است و به همین خبر استشهاد نمودند. گویا معین نشد که خبر، متعلق به کدام یک از ایشان است، لکن در اراده امام، از آن سخنی نیست و وجه بودن امام عصر علیه السلام یا هر امامی، اصل ظاهر است، چه ایشانند اصل هر علم و خیر و برکت و فیض، هیچ حقی در دست احدی نیست مگر آنکه منتهی شود لابد به ایشان و نعمتی به احدی نمیرسد مگر به سبب ایشان و مرجع و ملاذ عبادند در دنیا و برزخ و آخرت. مقصود اصلیند از خلقت جمیع عوالم علویه و سفلیه.
نجم ثاقب، تالیف میرزای نوری، جلد ۱، صفحه ۸۶-۸۸، چاپ انتشارات کتاب جمکران
اسامی و القاب و کنیههای امام زمان علیه السلام و وجه تسمیه آنها
اول: احمد
شیخ صدوق در کمال الدین روایت کرده از امیر المومنین علیه السلام که فرمودند: «بیرون میآید مردی از فرزندان من در آخرالزمان ... .» تا آنکه فرمود: «برای او دو اسم است، اسمی مخفی و اسمی ظاهر، اما اسمی که مخفی است، احمد است. الی آخر»
در غیبت شیخ طوسی روایت شده، از حذیفه که گفت: شنیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله را که ذکر کرد مهدی را، پس فرمودند: «بیعت میکنند با او، میان رکن و مقام. اسم او احمد است و عبد الله و مهدی؛ پس اینها نامهای اوست.»
در تاریخ «ابن خشاب» و غیره، روایت است که: «آن جناب، صاحب دو اسم است و ظاهرا مراد، دو اسم مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله باشد.»
نجم ثاقب، تالیف میرزای نوری، جلد ۱، صفحه ۸۵-۸۶، چاپ انتشارات کتاب جمکران