داستان جالب از مکالمه امام هادی علیه السلام به زبان ترکی با یک ترک
داستان جالب از مکالمه امام هادی علیه السلام به زبان ترکی با یک ترک
قطب راوندی رضوان الله علیه روایت کرده است:
ما قال أبو هاشم : كنت بالمدينة حين مر بها بغاء أيام الواثق في طلب الاعراب، فقال أبو الحسن عليه السلام : « اخرجوا بنا حتى ننظر إلى تعبئة هذا التركي » . فخرجنا فوقفنا ، فمرت بنا تعبئته ، فمر بنا تركي فكلمه أبو الحسن عليه السلام بالتركية فنزل عن فرسه فقبل حافر دابته . قال : فحلفت التركي وقلت له : ما قال لك الرجل ؟ قال : هذا نبي ؟ قلت : ليس هذا بنبي . قال : دعاني باسم سميت به في صغري في بلاد الترك ما علمه أحد إلى الساعة .
ابو هاشم جعفری میگوید: در مدينه بودم كه «بغا» (فرمانده قشون) از آنجا گذشت و در روزگار واثق بود و عربها را جستجو میکرد. امام هادی علیه السلام فرمودند: بیرون برویم تا لشكركشى این ترک را بینیم. از شهر بیرون رفتیم و در جایی ايستاديم و قشون او از مقابل ما گذشت. آن ترک از مقابل ما عبور میکرد، پس امام هادی علیه السلام به زبان ترکی با او صحبت کرد. آن شخص ترک از اسبش پایین آمد و سم اسب امام را بوسید. ابو هاشم میگوید: آن ترک را قسم دادم که حضرت به شما چه فرمود؟ آن شخص گفت: آیا او پیامبر است؟! گفتم نه پیامبر نیست. آن ترک گفت: او من را به نامی صدا زد که در کودکی من را به آن اسم میخواندند و هیچکس از این نام (در اینجا) با خبر نبود!
الخرائج و الجرائح، تالیف قطب راوندی، جلد ۲، صفحه ۶۷۴-۶۷۵، چاپ موسسه الامام المهدی علیه السلام