رسول خدا صلی الله علیه و آله پدر یتیمان
رسول خدا صلی الله علیه و آله پدر یتیمان
مرحوم محمد مومن مشهدی مینویسد:
نقل است که در روزی عیدی خواجه کائنات و فخر موجودات صلی الله علیه و آله با یاران میگذشت، قومی را دید از کودکان که بازی میکردند و هر یک از سر ناز شادی مینمودند. کودکی بود از دور نشسته سر تحیر به زانوی تفکر نهاده، قطرات اشک حسرت از ابر محنت بر رخسار ندامت میبارید، جانش منزل کاروان بلا گشته و وجودش هدف تیر بلا گشته یاد پدر و مادر او را غمگین ساخته؛ حضرت رسالت صلی الله علیه و آله چون آن یتیم را دید، گفت: ای فرزند! متحير و اندوهمند از برای چیستی؟ و دردمند و مستمند از برای کیستی؟ چرا با یاران خویش در صحرای آزادی بازی نمینمایی؟ کودک گفت: من بیکسم و یاری ندارم، يتيمم پدر و مادر ندارم، ماه رمضان رفت هیچکس درین ماه از سفید و سیاه لقمهای طعام برای رضای ذو الجلال و الاكرام به حلق گرسنه من نرسانیده است، درین شبهای ماه رمضان نور چراغ به حجره ادبار من راه نیافته، عید آمده همه کار عید ساختند کار من ساخته نمیشود، همه در خانه مادر غمخوار دارند و در بازار پدر مهربان، من فقیر را نه غمخواری و نه خویش و تباری. حضرت رسالت صلی الله علیه و آله آب غیرت از روی حیرت از چشم نرگسين ما زاغ البصر و ما طغی بگردانید و دست آن کودک را بگرفت و گفت پدر یتیمان منم، به خانه من آی تا لطف من تو را پدری کند.
تفسیر جزء سیام قرآن مجید، تالیف محمد مومن مشهدی، صفحه ۲۱۴-۲۱۵، چاپ انتشارات علمی و فرهنگی