حدیث، شعر و فضائل اهل بیت علیهم السلام

✅ اشعار مذهبی
✅ نشر معارف و احادیث اهل بیت
✅ فضایل اهل بیت از کتب اهل خلاف
✅ تقویم شیعه

کانال تلگرام:
http://telegram.me/Hadis_Sher_Fazael

آخرین نظرات
  • ۱۹ خرداد ۰۰، ۲۳:۴۸ - سجاد
    احسنت
  • ۱۰ بهمن ۹۹، ۲۲:۴۱ - حسین بوذرجمهری
    عالی

۳۷ مطلب در مهر ۱۳۹۸ ثبت شده است


اقتدای حضرت عیسی علیه السلام به حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه (به اعتراف اهل تسنن)


مولوی سید زاده از علمای بزرگ اهل تسنن ایران می‌نویسد:


از احاديث صحیح ثابت است که الله تبارک و تعالی در آخر الزمان خلیفه‌ای عادل از آل رسول به این امت مرحمت می‌فرماید و پس از او دجال و سائر علامات قیامت ظاهر می‌شوند آن گاه عیسی فرود می‌آيد و دجال را می‌کشد و در نماز به مهدی اقتدا می‌کند.


احسن المقصود فی توحید المعبود، تالیف مولوی سید زاده، صفحه ۷۸


آنچه از این سخن ثابت می‌شود:


۱- احادیث حضرت مهدی (علیه السلام) در منابع اهل سنت عمری احادیث صحیح می‌باشد،بر خلاف دروغ‌های شبکه‌های وهابی مانند عقیل هاشمی


۲- امر حضرت مهدی (علیه السلام) از طرف خداوند می‌باشد.


۳- حضرت عیسی (علیه السلام) به حضرت مهدی (علیه السلام) اقتدا می‌کنند.

  • مصطفی جمشیدی

تقویم شیعه


چهاردهم صفر


شهادت محمد بن ابی بکر


در این روز در سال ۳۸ هـ محمد بن ابی بکر در سن ۲۸ سالگی به دستور معاویه و عمرو عاص تشنه به شهادت رسید، و به قولی در نیمه‌ی جمادی الثانی بوده است. او از طرف امیر المومنین علیه السلام والی مصر بود. بعد از شهادت، او را در شکم حمار مرده‌ای گذاشتند و سوزاندند. محل شهادت او در مصر به نام «کوم شریک» بوده است. قبر منسوب به او از ما بقی بدن سوخته آن بزرگوار است. دشمنان اهل بیت علیهم السلام هنگامی که کنار قبر آن بزرگوار می‌روند پشت به قبر می‌کنند و برای ابو بکر فاتحه می‌خوانند !!! (دلیل دشمنیشان با ایشان شیعه بودن آن بزرگوار است)


تقویم شیعه، نوشته استاد حجت الاسلام عبد الحسین بندانی، صفحه ۶۶-۶۷

  • مصطفی جمشیدی


جمله‌ای که محمد بن ابی بکر با آن با امیر المومنین علیه السلام بیعت کرد


محدث جلیل عماد الدین طبری رضوان الله علیه روایت کرده است که چون محمد بن ابی بکر (رضوان الله علیه) بیعت می‌کرد بر امیر المومنین علیه السلام، حضرت فرمود: یا محمد از تو بیعت می‌ستانم بر آنکه اقرار کنی که اول کسی که بر من ظلم کرد بعد از وفات رسول صلی الله علیه و آله پدر تو [ابی بکر] بود بدین عبارت: ابايعك ان اباك اول من ظلمني، و اني اولى الناس بالناس. بیعت می‌ستانم از تو به این که اول کسی که ظلم کرده به من پدر تو [ابی بکر] بود و من نزدیک‌ترین مردمم به مردم. محمد بن ابی بکر بر این جمله بیعت کرد.


کامل بهائی، تالیف عماد الدین طبری، صفحه ۳۲۲، چاپ انتشارات مرتضوی


محمد بن ابی بکر بر خلاف پدر غاصبش شخصی نجیب و از شیعیان واقعی امیر المومنین علیه السلام بود که سرانجام توسط نیروهای معاویه لعنت الله علیهم به شهادت رسید.

  • مصطفی جمشیدی

تقویم شیعه


دوازدهم صفر


حکمین در صفین


صبح دوازدهم یا سیزدهم ماه صفر سال ۳۸ هجری قمری، لشکر امیر المومنین علیه السلام مهیای جنگ شدند، اما عمرو عاص حیله نمود و دستور داد تا قرآن‌ها را بر سر نیزه کنند. صفوف جلوی لشکر کفر ورق‌هایی از قرآن و در دیگر صفوف هر کس هر چه داشت بر سر نیزه کرد !! و فریاد می‌زدند: «لا حُکم إلاّ لِله» ! منافقین مانند اشعث بن قیس، با تضعیف روحیه‌ی لشکر حضرت آنان را به اختیار حکمین ترغیب کردند. هر چه امیر المومنین علیه السلام فرمودند که این نیرنگ است، و من کلام الله ناطق هستم نتیجه نداد. سر انجام قرار بر این شد که هر لشکر حکمی از جانب خود معین کند تا حکم ایشان را هر دو طرف بپذیرند. معاویه عمرو عاص را معرفی کرد و امیر المومنین علیه السلام فرمودند: «اگر ناچار هستیم، عبد الله بن عباس، و الا مالک اشتر نخعی حکم باشد». اشعث و جماعت قراء و حافظین که بعداً جزء خوارج شدند راضی به هیچکدام از این دو نشدند و گفتند: «فقط عبد الله بن قیس یعنی ابو موسی اشعری». نفاق منافقین نتیجه داد و ابو موسی و عمرو عاص در «دومة الجندل» _ که قلعه‌ای است بین مدینه و شام _ جمع شدند، و با توجه به عداوتی که هر دو نسبت به اهل بیت علیهم السلام خصوصاً حضرت امیر المومنین علیه السلام داشتند و با مکر و حیله عمرو عاص حضرت را به ظاهر عزل نمودند. بدین ترتیب فردای آن روز در بین جمعیت ابو موسی به عمرو گفت: تو بایست و معاویه را از امارت خلع کن، تا من هم علی بن ابی طالب علیه السلام را خلع نمایم. عمرو عاص گفت: من هرگز بر تو که عامل ابو بکر و عمر بوده‌ای و در ایمان و هجرت بر من تقدم داشته‌ای، سبقت نمی‌گیرم ! ابن عباس گفت: ابو موسی ! پسر نابغه تو را فریب ندهد، ولی او به گفته‌ی ابن عباس گوش نداد و ایستاد و انگشتر را از دست بیرون کرد و گفت: من علی و معاویه را از خلافت عزل نمودم و ساکت شد. عمرو عاص ملعون ایستاد و گفت: «مردم شنیدید که ابو موسی، علی را از خلافت عزل کرد. من هم او را از خلافت عزل نموده، و آن را برای معاویة بن ابی سفیان ثابت می‌نمایم که او سزاوارتر است، و من به عنوان منصوب کردن معاویه انگشتر به دست می‌کنم» ! حکمین برای عوام فریبی فحش و دشنام بسیاری به یکدیگر دادند و دست به گریبان یکدیگر شدند و شریح بن هانی تازیانه‌ای بر سر عمرو عاص زد. ابو موسی از ترس اصحاب امیر المومنین علیه السلام به مکه پناهنده شد. همه ی این مطالب در حالی بود که پیامبر صلی الله علیه و آله در غزوة دومة الجندل ابو موسی را از این کار خبر دادند و فرمودند: «حکمین در دومة الجندل گمراهند و گمراه می‌کنند کسانی را که از آن‌ها تبعیت کنند». امیر المومنین علیه السلام پس از این واقعه در قنوت نماز ابو موسی و سه نفر دیگر را این گونه لعن می‌فرمودند: «اللّهمّ العن معاویة وَ عمراً و أبا الاعور السلمی و أبا موسی الأشعری». ابو موسی از جمله منافقینی بود که در شب عقبه (بعد از غدیر) قصد قتل پیامبر صلی الله علیه و آله را داشتند.


تقویم شیعه، نوشته استاد حجت الاسلام عبد الحسین بندانی، صفحه ۶۴-۶۶

  • مصطفی جمشیدی

تقویم شیعه


یازدهم صفر


لیلة الهریر در جنگ صفین


خاتمه‌ی جنگ صفین نبرد «لیلة الهریر» در شب جمعه یازدهم ماه صفر سال ۳۸ هجری قمری بود. در آن شب سپاه معاویه ملعون از شدت سرما مانند سگ صدا می‌کردند، چون «هریر» به صدای سگ می‌گویند. امیر المومنین علیه السلام ذو الفقار به دست و سوار بر اسب پیامبر صلی الله علیه و آله شمشیر می‌زد و به هر شمشیری که می‌زد تکبیر می‌گفت و شجاعی را به خاک می‌افکند. مقتولین به دست آن حضرت در آن شب بیش از ۵۰۰ نفر نقل شده است، و تا صبح مشغول جنگ بودند به گونه ای که ذو الفقار چند مرتبه خمیده شد و آن بزرگوار با زانوی مبارک آن را راست نمودند. در این جنگ جمعی از لشکر امیر المومنین علیه السلام به شهادت رسیدند، که از جمله آنها عمار یاسر، اویس قرنی، هاشم مرقال، پسر هاشم، خزیمة بن ثابت، صفوان بن حذیفة و عبد الله بن بدیل با برادرش عبد الرحمن بن بدیل، عبد الله بن حارث برادر مالک اشتر، که از خواص امیر المومنین علیه السلام بودند. از لشکر معاویه جمع کثیری به درک واصل شدند، و این جنگ ۱۴ ماه به طول انجامید. سر انجام با حیله عمرو عاص و نفاق عده‌ای مثل اشعث بن قیس کندی کار به حکمیت کشید.


تقویم شیعه، نوشته استاد حجت الاسلام عبد الحسین بندانی، صفحه ۶۳-۶۴

  • مصطفی جمشیدی