حدیث، شعر و فضائل اهل بیت علیهم السلام

✅ اشعار مذهبی
✅ نشر معارف و احادیث اهل بیت
✅ فضایل اهل بیت از کتب اهل خلاف
✅ تقویم شیعه

کانال تلگرام:
http://telegram.me/Hadis_Sher_Fazael

آخرین نظرات

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مطاعن ابوبکر» ثبت شده است


اگر چهل مرد برای امیر المومنین علیه السلام پیدا می‌شد، ایشان بر ضد ابو بکر جهاد می‌کردند!!!


قال: فانتهوا بعلي عليه السلام إلى أبي بكر وهو يقول: أما والله لو وقع سيفي في يدي لعلمتم أنكم لن تصلوا إلى هذا أبدا. أما والله ما ألوم نفسي في جهادكم، ولو كنت استمكنت من الأربعين رجلا لفرقت جماعتكم، ولكن لعن الله أقواما بايعوني ثم خذلوني.


سلیم بن قیس هلالی رضوان الله علیه گوید: سلمان رضوان الله علیه گفت: وقتی که علی علیه السلام را به سوی ابو بکر می‌کشیدند آن حضرت چنین می‌فرمود: به خدا سوگند اگر شمشیرم در دستم قرار می‌گرفت می‌فهمیدید که هرگز نمی‌توانستید بر این کار دست بیابید. به خدا قسم از این که با شما جهاد می‌کنم خود را سرزنش نمی‌کنم و اگر چهل مرد برایم فراهم می‌شد جمع شما را متفرق می‌کردم ولی خداوند لعنت کند مردمی را که با من بیعت کردند و سپس مرا تنها گذاشتند...


کتاب سلیم بن قیس هلالی معروف به اسرار آل محمد، جلد ۱، صفحه ۵۸۸، چاپ منشورات دلیل ما

  • ۰ نظر
  • ۱۲ اسفند ۹۸ ، ۱۹:۳۷
  • مصطفی جمشیدی


چهار هزار مرد (نامرد) امیر المومنین علیه السلام را برای بیعت از خانه به مسجد بردند


علامه میرجهانی قدس الله روحه الشریف می‌نویسد:


در روایت بحار است که: عمر بن الخطاب با چهار هزار مرد به در خانه هجوم آوردند که برای بیعت گرفتن حضرت علی علیه السلام را از خانه به مسجد برند، حضرت فاطمه علیها السلام در عقب در، محکم خود را به در چسبانیده بود که داخل خانه نشوند. عمر با پای خود لگدی بر در زد، در کنده شد و بر شکم فاطمه علیها السلام افتاد و محسن او سقط شد. و وقتی که جامه علی علیه السلام را می‌کشیدند که او را به مسجد برند، با اینکه دل حضرت فاطمه علیها السلام به شدت درد داشت، خود را به علی چسبانیده بود و طرف جامه را نگاه می‌داشت و به طرف خود می‌کشید، به نحوی که آن جماعت بر می‌گشتند و به روی یکدیگر می‌ریختند بر روی زمین و به زانو در می‌آمدند، و پیوسته آن‌ها جامه حضرت را می‌کشیدند و فاطمه زهرا علیها السلام هم می‌کشید تا اینکه عمر شمشیر خالد بن ولید را گرفت و با غلاف آن بر شانه فاطمه زد تا آنکه مجروح شد؛ سه مرتبه این عمل را کرد، و نتوانستند جامه را از دست فاطمه بگیرند تا اینکه جامه پاره پاره شد. یک پاره آن در دست فاطمه ماند و پاره‌های دیگر آن در دست های آن جماعت ماند. و آن جراحت بر بازوی حضرت زهرا علیها السلام بود تا وقتی که از دنیا رحلت فرمود. در اثر ضربه‌هایی که به حضرت فاطمه وارد شد، آن حضرت غش کرد، وقتی به هوش آمد که خانه خالی شده بود و حضرت علی علیه السلام را برده بودند. پرسید: علی کجا است؟ فضه گفت: مردمان او را کشیدند و برای بیعت گرفتن بردند. چون فاطمه این سخن را شنید ، لباس خود را پوشید و چادر بر سر کرد و دست حسن و حسین را گرفت و با جمعی از زن‌ها در عقب امیر مؤمنان روانه شد تا او را از دست آنها نجات دهد. چون به در مسجد رسید نظر کرد، دید ابو بکر بالای منبر پدرش نشسته و على سر برهنه پایین منبر و شمشیر در دست عمر است و می‌گوید: ای علی، بیعت کن و اگر نه گردنت را می‌زنم. صدیقه کبری، فاطمه زهرا صیحه‌ای زد و پدرش را ندا کرد.


جنة العاصمة، تالیف علامه میرجهانی، صفحه ۴۹۴-۴۹۵، چاپ موسسه فرهنگی هنری شمس الضحی

  • مصطفی جمشیدی


جمله‌ای که محمد بن ابی بکر با آن با امیر المومنین علیه السلام بیعت کرد


محدث جلیل عماد الدین طبری رضوان الله علیه روایت کرده است که چون محمد بن ابی بکر (رضوان الله علیه) بیعت می‌کرد بر امیر المومنین علیه السلام، حضرت فرمود: یا محمد از تو بیعت می‌ستانم بر آنکه اقرار کنی که اول کسی که بر من ظلم کرد بعد از وفات رسول صلی الله علیه و آله پدر تو [ابی بکر] بود بدین عبارت: ابايعك ان اباك اول من ظلمني، و اني اولى الناس بالناس. بیعت می‌ستانم از تو به این که اول کسی که ظلم کرده به من پدر تو [ابی بکر] بود و من نزدیک‌ترین مردمم به مردم. محمد بن ابی بکر بر این جمله بیعت کرد.


کامل بهائی، تالیف عماد الدین طبری، صفحه ۳۲۲، چاپ انتشارات مرتضوی


محمد بن ابی بکر بر خلاف پدر غاصبش شخصی نجیب و از شیعیان واقعی امیر المومنین علیه السلام بود که سرانجام توسط نیروهای معاویه لعنت الله علیهم به شهادت رسید.

  • مصطفی جمشیدی


استدلال امام صادق علیه السلام در باره رجعت


علامه مجلسی رضوان الله علیه در کتاب رجعت می‌نویسد:


مفضل گوید که به امام صادق علیه السلام عرض کردم ای مولای من! جمعی از شیعیان شما هستند که قائل نیستند که شما و دوستان شما و دشمنان شما در آن روز زنده خواهید شد. حضرت فرمود که مگر نشنیده‌اند سخن جد ما رسول الله (صلی الله علیه و آله) را و سخن ما اهل بیت را که مکرر خبر داده‌ایم از رجعت، مگر نشنیده‌اند این آیه را که: «و لنذيقنهم من العذاب الأدنى دون العذاب الأكبر» (سوره سجده/ آیه ۲۱) یعنی: «البته بچشانیم به ایشان از عذاب پست‌تر پیش از عذاب بزرگ‌تر.» سپس حضرت فرمود که عذاب پست‌تر عذاب رجعت است و عذاب بزرگ‌تر عذاب قیامت است. پس حضرت فرمود که جمعی از شیعیان که در شناخت ما تقصیر (کوتاهی) کرده‌اند و می‌گویند که معنی رجعت آن است که پادشاهی به ما برگردد و مهدی ما پادشاه شود. وای بر ایشان! کی پادشاهی دین و دنیا را از ما گرفته است تا به ما برگردد؟! پادشاهی، نبوت و امامت و وصایت همیشه با ماست. ای مفضل! اگر تدبر نمایند شیعیان ما در قرآن، هر آینه در فضیلت ما شک نکنند، مگر نشنیده اند این آیه کریمه را که «بسم الله الرحمن الرحيم* و نريد أن نمن على الذين استضعفوا في الأرض و نجعلهم أئمة و نجعلهم الوارثين و نمكن لهم في الأرض و نري فرعون و هامان و جنودهما منهم ما كانوا يحذرون﴾ والله که تنزیل آیه در بنی اسرائیل است و تاویلش در رجعت ما اهل البیت است و فرعون و هامان، ابو بکر و عمرند.


کتاب رجعت، تالیف علامه مجلسی، صفحه ۱۵۳-۱۵۴، چاپ انتشارات دلیل ما

  • ۰ نظر
  • ۰۷ شهریور ۹۸ ، ۲۳:۱۷
  • مصطفی جمشیدی


شهادت حضرت زهرا علیها السلام در کلام امام صادق علیه السلام به روایت طبری شیعی


شیخ محمد بن جریر طبری شیعی رضوان الله علیه روایت کرده است:


٤٣ / ٤٣ - حدثني أبو الحسين محمد بن هارون بن موسى التلعكبري، قال: حدثني أبي، قال: حدثني أبو علي محمد بن همام بن سهيل رضي الله عنه، قال: روى أحمد ابن محمد بن البرقي، عن أحمد بن محمد الاشعري القمي، عن عبد الرحمن بن أبي نجران ، عن عبد الله بن سنان، عن ابن مسكان، عن أبي بصير، عن أبي عبد الله جعفر بن محمد عليه السلام، قال: ولدت فاطمة عليها السلام في جمادى الآخرة، يوم العشرين منه، سنة خمس وأربعين من مولد النبي صلى الله عليه وآله. وأقامت بمكة ثمان سنين، وبالمدينة عشر سنين، وبعد وفاة أبيها خمسة وسبعين يوما. وقبضت في جمادي الآخرة يوم الثلاثاء لثلاث خلون منه، سنة إحدى عشرة من الهجرة. وكان سبب وفاتها أن قنقذا مولى عمر لكزها بنعل السيف بأمره، فأسقطت محسنا ومرضت من ذلك مرضا شديدا، ولم تدع أحدا ممن آذاها يدخل عليها. وكان الرجلان من أصحاب النبي صلى الله عليه وآله سألا أمير المؤمنين أن يشفع لهما إليها ، فسألها أمير المؤمنين عليه السلام فأجابت، فلما دخلا عليها قالا لها: كيف أنت يا بنت رسول الله ؟ قالت: بخير بحمد الله. ثم قالت لهما: ما سمعتما النبي صلى الله عليه وآله يقول: " فاطمة بضعة مني، فمن آذاها فقد آذاني، ومن آذاني فقد آذى الله " ؟ قالا: بلى. قالت: فو الله، لقد آذيتماني. قال: فخرجا من عندها وهي ساخطة عليهما. 


ابو بصیر از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که فرمود: حضرت فاطمه زهرا علیها السلام در روز سه شنبه سوم جمادی الثانی سال یازدهم هجری از دنیا رفت و سبب وفات آن حضرت نیز این بود که قنفذ غلام عمر به دستور او با غلاف شمشیر ضربه‌ای به او زد که محسن را سقط کرد و به خاطر آن به شدت بیمار شد. آن حضرت به هیچ یک از کسانی که او را اذیت کرده بودند، اجازه نداد که بر او وارد شوند. دو نفر از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله (ابو بکر و عمر لعنهما الله) از امیر المومنین علیه السلام اجازه گرفتند که شفاعت آن‌ها را بنماید که بر آن حضرت وارد شوند و امیر المومنین علیه السلام برای آنان اجازه گرفت. هنگامی که وارد شدند، از حال صدیقه طاهره علیها السلام سوال کردند، آن حضرت فرمود: خدا را شکر خوبم. سپس فرمود: آیا از رسول خدا صلی الله علیه و آله نشنیدید که می‌فرمود: فاطمه پاره‌ای از تن من است، هر کس او را بیازارد به راستی که مرا آزرده است و هر کس مرا بیازارد خدا را آزرده است؟ گفتند: بله شنیده‌ایم. پس فرمود: به خدا سوگند که شما دو نفر مرا اذیت کرده‌اید. امام صادق علیه السلام فرمود: آن دو نفر از نزد آن حضرت خارج شدند؛ در حالی که صدیقه طاهره سلام الله علیها بر آن دو خشمگین بود».


دلائل الامامة، تالیف طبری شیعی، صفحه ۱۳۴-۱۳۵


بر قاتلین حضرت زهرا سلام الله علیها لعنت

  • مصطفی جمشیدی