حدیث، شعر و فضائل اهل بیت علیهم السلام

✅ اشعار مذهبی
✅ نشر معارف و احادیث اهل بیت
✅ فضایل اهل بیت از کتب اهل خلاف
✅ تقویم شیعه

کانال تلگرام:
http://telegram.me/Hadis_Sher_Fazael

آخرین نظرات

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اسناد شهادت حضرت زهرا» ثبت شده است


چهار هزار مرد (نامرد) امیر المومنین علیه السلام را برای بیعت از خانه به مسجد بردند


علامه میرجهانی قدس الله روحه الشریف می‌نویسد:


در روایت بحار است که: عمر بن الخطاب با چهار هزار مرد به در خانه هجوم آوردند که برای بیعت گرفتن حضرت علی علیه السلام را از خانه به مسجد برند، حضرت فاطمه علیها السلام در عقب در، محکم خود را به در چسبانیده بود که داخل خانه نشوند. عمر با پای خود لگدی بر در زد، در کنده شد و بر شکم فاطمه علیها السلام افتاد و محسن او سقط شد. و وقتی که جامه علی علیه السلام را می‌کشیدند که او را به مسجد برند، با اینکه دل حضرت فاطمه علیها السلام به شدت درد داشت، خود را به علی چسبانیده بود و طرف جامه را نگاه می‌داشت و به طرف خود می‌کشید، به نحوی که آن جماعت بر می‌گشتند و به روی یکدیگر می‌ریختند بر روی زمین و به زانو در می‌آمدند، و پیوسته آن‌ها جامه حضرت را می‌کشیدند و فاطمه زهرا علیها السلام هم می‌کشید تا اینکه عمر شمشیر خالد بن ولید را گرفت و با غلاف آن بر شانه فاطمه زد تا آنکه مجروح شد؛ سه مرتبه این عمل را کرد، و نتوانستند جامه را از دست فاطمه بگیرند تا اینکه جامه پاره پاره شد. یک پاره آن در دست فاطمه ماند و پاره‌های دیگر آن در دست های آن جماعت ماند. و آن جراحت بر بازوی حضرت زهرا علیها السلام بود تا وقتی که از دنیا رحلت فرمود. در اثر ضربه‌هایی که به حضرت فاطمه وارد شد، آن حضرت غش کرد، وقتی به هوش آمد که خانه خالی شده بود و حضرت علی علیه السلام را برده بودند. پرسید: علی کجا است؟ فضه گفت: مردمان او را کشیدند و برای بیعت گرفتن بردند. چون فاطمه این سخن را شنید ، لباس خود را پوشید و چادر بر سر کرد و دست حسن و حسین را گرفت و با جمعی از زن‌ها در عقب امیر مؤمنان روانه شد تا او را از دست آنها نجات دهد. چون به در مسجد رسید نظر کرد، دید ابو بکر بالای منبر پدرش نشسته و على سر برهنه پایین منبر و شمشیر در دست عمر است و می‌گوید: ای علی، بیعت کن و اگر نه گردنت را می‌زنم. صدیقه کبری، فاطمه زهرا صیحه‌ای زد و پدرش را ندا کرد.


جنة العاصمة، تالیف علامه میرجهانی، صفحه ۴۹۴-۴۹۵، چاپ موسسه فرهنگی هنری شمس الضحی

  • مصطفی جمشیدی


شهادت حضرت زهرا علیها السلام در کلام امام صادق علیه السلام به روایت طبری شیعی


شیخ محمد بن جریر طبری شیعی رضوان الله علیه روایت کرده است:


٤٣ / ٤٣ - حدثني أبو الحسين محمد بن هارون بن موسى التلعكبري، قال: حدثني أبي، قال: حدثني أبو علي محمد بن همام بن سهيل رضي الله عنه، قال: روى أحمد ابن محمد بن البرقي، عن أحمد بن محمد الاشعري القمي، عن عبد الرحمن بن أبي نجران ، عن عبد الله بن سنان، عن ابن مسكان، عن أبي بصير، عن أبي عبد الله جعفر بن محمد عليه السلام، قال: ولدت فاطمة عليها السلام في جمادى الآخرة، يوم العشرين منه، سنة خمس وأربعين من مولد النبي صلى الله عليه وآله. وأقامت بمكة ثمان سنين، وبالمدينة عشر سنين، وبعد وفاة أبيها خمسة وسبعين يوما. وقبضت في جمادي الآخرة يوم الثلاثاء لثلاث خلون منه، سنة إحدى عشرة من الهجرة. وكان سبب وفاتها أن قنقذا مولى عمر لكزها بنعل السيف بأمره، فأسقطت محسنا ومرضت من ذلك مرضا شديدا، ولم تدع أحدا ممن آذاها يدخل عليها. وكان الرجلان من أصحاب النبي صلى الله عليه وآله سألا أمير المؤمنين أن يشفع لهما إليها ، فسألها أمير المؤمنين عليه السلام فأجابت، فلما دخلا عليها قالا لها: كيف أنت يا بنت رسول الله ؟ قالت: بخير بحمد الله. ثم قالت لهما: ما سمعتما النبي صلى الله عليه وآله يقول: " فاطمة بضعة مني، فمن آذاها فقد آذاني، ومن آذاني فقد آذى الله " ؟ قالا: بلى. قالت: فو الله، لقد آذيتماني. قال: فخرجا من عندها وهي ساخطة عليهما. 


ابو بصیر از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که فرمود: حضرت فاطمه زهرا علیها السلام در روز سه شنبه سوم جمادی الثانی سال یازدهم هجری از دنیا رفت و سبب وفات آن حضرت نیز این بود که قنفذ غلام عمر به دستور او با غلاف شمشیر ضربه‌ای به او زد که محسن را سقط کرد و به خاطر آن به شدت بیمار شد. آن حضرت به هیچ یک از کسانی که او را اذیت کرده بودند، اجازه نداد که بر او وارد شوند. دو نفر از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله (ابو بکر و عمر لعنهما الله) از امیر المومنین علیه السلام اجازه گرفتند که شفاعت آن‌ها را بنماید که بر آن حضرت وارد شوند و امیر المومنین علیه السلام برای آنان اجازه گرفت. هنگامی که وارد شدند، از حال صدیقه طاهره علیها السلام سوال کردند، آن حضرت فرمود: خدا را شکر خوبم. سپس فرمود: آیا از رسول خدا صلی الله علیه و آله نشنیدید که می‌فرمود: فاطمه پاره‌ای از تن من است، هر کس او را بیازارد به راستی که مرا آزرده است و هر کس مرا بیازارد خدا را آزرده است؟ گفتند: بله شنیده‌ایم. پس فرمود: به خدا سوگند که شما دو نفر مرا اذیت کرده‌اید. امام صادق علیه السلام فرمود: آن دو نفر از نزد آن حضرت خارج شدند؛ در حالی که صدیقه طاهره سلام الله علیها بر آن دو خشمگین بود».


دلائل الامامة، تالیف طبری شیعی، صفحه ۱۳۴-۱۳۵


بر قاتلین حضرت زهرا سلام الله علیها لعنت

  • مصطفی جمشیدی


چرا حضرت زهرا سلام الله علیها را شبانه و مخفیانه دفن کردند؟


علامه مجلسی رضوان الله علیه می‌نویسد: ابن بابویه (شیخ صدوق رضوان الله علیه) به سند معتبر روایت کرده است که از حضرت صادق علیه السلام پرسیدند: به چه سبب حضرت امیر المومنین علیه السلام حضرت فاطمه سلام الله علیها را در شب دفن کرد؟ فرمود: برای آن که فاطمه وصیت کرده بود که آن دو مرد اعرابی که هرگز ایمان به خدا و رسول نیاورده بودند ـ یعنی ابو بکر و عمر ـ بر او نماز نکنند.

ایضا به سند معتبر روایت کرده است که: از حضرت امیر المومنین علیه السلام پرسیدند از علت دفن فاطمه در شب. فرمود: زیرا که او خشمناک بود بر جماعتی و نمی‌خواست آن‌ها بر جنازه او حاضر شوند، و حرام است بر کسی که ولایت و محبت آن جماعت داشته باشد که نماز کند بر احدی از فرزندان فاطمه.


جلاء العیون، تالیف علامه مجلسی، صفحه ۲۲۱، نشر هاتف

  • مصطفی جمشیدی


هجوم وحشیانه اهل سقیفه به خانه وحی (به اعتراف اهل تسنن)


مسعودی عالم و مورخ نامی شافعی مذهب پیرامون هجوم به خانه حضرت زهرا سلام الله علیها و آتش زدن منزل ایشان چنین می‌نویسد:


فوجهوا إلى منزله فهجموا علیه وأحرقوا بابه ، واستخرجوه منه کرها ، وضغطوا سیدة النساء بالباب ، حتى أسقطت محسنا.


آنگاه آن مردم (پیروان ابو بکر) متوجه منزل علی علیه السلام شده و بر ایشان هجوم بردند، درب خانه او را سوزاندند، و ایشان را بدون رضایت او از منزل خارج کردند، فاطمه زهرا را به وسیله درب طورى فشردند که محسن خود را سقط کرد...


اثبات الوصیة، تالیف مسعودی، صفحه ۱۵۴-۱۵۵، چاپ دار الاضواء


واقعا تفاوت اهل سقیفه با داعش در چیست؟! نه اینکه اهل سقیفه جد داعش و گروه‌های تروریستی محسوب می‌شوند؟!


لعنت خدا بر قاتلان حضرت زهرا و محسن علیهما السلام

  • مصطفی جمشیدی


پیشگویی رسول خدا صلی الله علیه و آله از ظلم‌هایی که به دختر بزرگوارش، صدیقه کبری علیها السلام می‌شود و لعن کردن آن ظالمان (به روایت اهل تسنن)


جوینی از علمای بزرگ اهل تسنن روایت کرده است که روزی رسول خدا (صلی الله عليه و آله) نشسته بودند، امام حسن (علیه السلام) بر او وارد شد، دیدگان رسول خدا كه بر امام حسن (علیه السلام) افتاد، اشک آلود شد، سپس امام حسین (علیه السلام) بر آن حضرت وارد شد، مجددا پیامبر گریست. در پی آن دو بزرگوار، حضرت فاطمه و امیر المومنین (علیهما السلام) بر رسول خدا وارد شدند، اشک رسول خدا (صلی الله عليه و آله) با دیدن آن دو نیز جاری شد، وقتی از پیامبر (صلی الله عليه و آله) علت گریه بر فاطمه (علیها السلام) را پرسيدند، فرمود:


وَ أَنِّي لَمَّا رَأَيْتُهَا ذَكَرْتُ مَا يُصْنَعُ بِهَا بَعْدِي كَأَنِّي بِهَا وَ قَدْ دَخَلَ الذُّلُّ في بَيْتَهَا وَ انْتُهِكَتْ حُرْمَتُهَا وَ غُصِبَتْ حَقَّهَا وَ مُنِعَتْ‏ إِرْثَهَا وَ كُسِرَ جَنْبُهَا [وَ كُسِرَتْ جَنْبَتُهَا] وَ أَسْقَطَتْ جَنِينَهَا وَ هِيَ تُنَادِي يَا مُحَمَّدَاهْ فَلَا تُجَابُ وَ تَسْتَغِيثُ فَلَا تُغَاثُ... الی: فَتَكُونُ أَوَّلَ مَنْ يَلْحَقُنِي مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فَتَقْدَمُ عَلَيَّ مَحْزُونَةً مَكْرُوبَةً مَغْمُومَةً مَغْصُوبَةً مَقْتُولَة. فَأَقُولُ عِنْدَ ذَلِكَ اللَّهُمَّ الْعَنْ مَنْ ظَلَمَهَا وَ عَاقِبْ مَنْ غَصَبَهَا وَ ذَلِّلْ مَنْ أَذَلَّهَا وَ خَلِّدْ فِي نَارِكَ مَنْ ضَرَبَ جَنْبَهَا حَتَّى أَلْقَتْ وَلَدَهَا فَتَقُولُ الْمَلَائِكَةُ عِنْدَ ذَلِكَ آمِين‏.


زمانی که فاطمه (سلام الله علیها) را دیدم، به یاد صحنه‌ای افتادم که پس از من برای او رخ خواهد داد، می‌بينم ذلت وارد خانه‌ی او شده،‌ حرمتش پايمال گشته، حقش غصب شده، از ارث خود ممنوع گشته، پهلوی او شكسته شده و فرزندی را که در رحم دارد، سقط شده؛ در حالی که پیوسته فریاد می‌زند: وا محمداه؛ ولی کسی به او پاسخ نمی‌دهد، ‌کمک می‌خواهد؛ اما کسی به فريادش نمی‌رسد. او اول کسی است كه از خاندانم به من ملحق می‌شود؛ و در حالی بر من وارد می‌شود که محزون، گرفتار و غمگین و شهید شده است. و من در اينجا می‌گویم: خدايا لعنت كن هر که به او ظلم كرده، کيفر ده هر که حقش را غصب كرده، خوار كن هر كه خوارش كرده و در دوزخ مخلد كن هر که به پهلويش زده تا فرزندش را سقط كرده و ملائكه آمین گویند.


فرائد السمطين، تألیف ابراهیم بن محمد جوینی، جلد ۲، صفحه ۳۵، چاپ دار الحبیب



نظر علمای اهل تسنن در مورد جوینی


۱- ذهبی:


وسمعت من الامام المحدث الاوحد الاكمل فخر الاسلام صدر الدين ابراهيم بن محمد بن المؤيد بن حمويه الخراساني الجوينى... وكان شديد الاعتناء بالرواية وتحصيل الاجزاء حسن القراءة مليح الشكل مهيبا دينا صالحا.


از امام، روايت کننده، حديث گوى يگانه کامل، فخر اسلام، صدر الدين ابراهيم بن محمد بن المويد بن حمويه الخراسانى الجوينى روايت شنيدم (درس گرفتم)... او بسيار به روايات و به دست آوردن کتب حديثى اهميت مى‌داد، خوش صدا و خوش سيما بود و شخص با هيبت و دين‌دار و صالحى بود.


تذكرة الحفاظ، تألیف ذهبی، جلد ۴، صفحه ۱۵۰۰، چاپ دار الكتب العلمية


۲- صفدی:


إبراهیم بن محمد: الإمام الزاهد المحدث شیخ خراسان، صدر الدین أبو المجامع ابن الشیخ سعد الدین بن المؤید بن حمویه  الجوینی الشافعی الصوفی.


أعیان العصر وأعوان النصر، تألیف صفدی، جلد ۱، صفحه ۱۲۱، چاپ دار الفکر المعاصر


۳- ابن حجر عسقلانی:


إِبْرَاهِیم بن مُحَمَّد بن الْمُؤَید بن حمویه الْجُوَیْنِیّ صدر الدّین أَبُو المجامع ابْن سعد الدّین الشَّافِعِی الصُّوفِی 


الدرر الکامنة فی أعیان المائة الثامنة، تألیف ابن حجر عسقلانی، جلد ۱، صفحه ۷۵، چاپ مجلس دائرة المعارف العثمانیة


۴- ابن تغری بردی


إبراهیم بن محمد، الشیخ الإمام العلامة المحدث، شیخ خراسان صدر الدین أبو المجامع بن الشیخ سعد الدین بن المؤید بن حمویه الجوینی الشافعی الصوفی الزاهد.


المنهل الصافی و المستوفى بعد الوافی، تألیف ابن تغری بردی، جلد ۱، صفحه ۱۵۵، چاپ الهیئة المصریة العامة للکتاب


بر مهاجمین به خانه وحی لعنت

  • مصطفی جمشیدی