تقویم شیعه
سیزدهم رجب
ولادت حضرت امیر المومنین علیه السلام
اولین امام مومنین و خلیفه الله بلافصل بعد از رسول الله خاتم النبیین صلی الله علیه و آله، برادر، پسر عمو، وزیر و داماد او سید الوصیین امیر المومنین علی بن ابی طالب علیه السلام در روز جمعه ۱۳ رجب در بیت الله الحرام، داخل کعبه معظمه به دنیا آمد، که قبل از او و بعد از او مولودی در آنجا به دنیا نیامده و نخواهد آمد.
اسم شریفش علی علیه السلام است. صاحب کتاب الانوار می گوید: علی بن ابی طالب علیهما السلام در کتاب خدا ۳۰۰ اسم دارد. مشهورترین القاب آن حضرت امیر المومنین است و ابن شهر آشوب بیش از ۸۵۰ لقب برای آن حضرت ذکر نموده است.
القاب امیر المومنین علیه السلام
مشهورترین کنیههای آن حضرت ابو الحسن علیه السلام است. اضافه بر اسامی و القابی که آن حضرت در کتابهای مختلف آسمانی به زبانهای مختلف دارند... چه اینکه آن حضرت نزد اهل آسمان معروف به شمساطیل است. در زمین جمحائیل، در لوح قنسوم، در قلم منصوم، در عرش معین، نزد رضوان امین است، زند حور العین اصب است، در صحف ابراهیم علیه السلام حزبیل است، در عبرانیه بلقیاطیس، در سریانیه شروحیل، در تورات ایلیا، در زبور اریا، در انجیل بریا، در صحف حجر عین، در قرآن علی است.
والدین امیر المومنین علیه السلام
پدر والا مقام آن حضرت، سید بطحاء حضرت ابو طالب علیه السلام، و مادر آن حضرت فاطمه بنت اسد بن هاشم بن عبد مناف علیها السلام، بانوی حرم حضرت ابو طالب علیه السلام است که انوار امامت و ولایت اولاً از آن خزانه عصمت و گنجینه حیاء و عفت به ظهور آمده و اولین هاشمیهای است که چنین اختر فروزندهای آورد. آن حضرت نه تنها مادر امیر المومنین علیه السلام بود، بلکه بعد از وفات حضرت عبد المطلب علیه السلام - که شش یا هشت سال از سن مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله گذشته بود و آن حضرت به ابو طالب علیه السلام سپرده شده بود - فاطمه بنت اسد علیها السلام در حق پیامبر صلی الله علیه و آله مادری میکرد و همیشه او را بر فرزندان خود مقدم میداشت و همه روزه از آن حضرت علامات نبوت را مشاهده مینمود و و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آن حضرت را مادر خطاب میکرد. همچنین بعد از رحلت حضرت خدیجه کبری علیها السلام، پیامبر صلی الله علیه و آله فاطمه الزهرا علیها السلام را به فاطمه بنت اسد علیها السلام سپردند. ایشان برای آن حضرت مادری میکرد و در دامان عزت خود آن مستوره دو جهان را با جان و دل سرپرستی میکرد تا زمانی که از دنیا رفت. آن حضرت در سال چهارم هجری در مدینه طیبه از دنیا رفت، و در بقیع مدفون شد. هنگامی که امیر المؤمنین علیه السلام خبر فوت والدهاش را به پیامبر صلی الله علیه و آله دادند آن حضرت فرمودند: او مادر من بود. بعد عمامه و لباسش را داد که فاطمه علیها السلام را به آنها کفن کنند و خود حضرت بر جنازه نماز خواند و چهل تکبیر گفت. بعد در قبر خوابید و هنگام دفن او را تلقین فرمود و درباره او دعا کرد.
نور امیر المومنین علیه السلام در اصلاب پدران
حدیث ولادت امیر المومنین علیه السلام هم دلالتی بر صلابت ایمان فاطمه بنت اسد علیها السلام مادر آن حضرت دارد. نوری که از عرض پروردگار آمده بود، در انبیاء و اوصیاء یکی بعد از دیگری منتقل شده تا به عبد المطلب علیه السلام رسید و بعد آن نور دو قسم شد. نوری در پیشانی مبارک عبد الله علیه السلام پدر بزرگوار پیامبر صلی الله علیه و آله که آن نور بعداً به پیشانی آمنه علیها السلام و سپس در صورت مبارک خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله منتقل شد. نصف دیگر نور در پیشانی مبارک ابو طالب علیه السلام قرار گرفت. خداوند به ابو طالب علیه السلام چند فرزند عطا فرمود: عقیل، طالب، جعفر، فاخته یا ام هانی، جمانه و علی امیر المومنین علیه السلام. هنگامی که خداوند علی علیه السلام را به ابو طالب و فاطمه بنت اسد علیهم السلام داد، آن نور در صورت فاطمه بنت اسد علیها السلام درخشندگی میکرد.
محل ولادت امیر المومنین علیه السلام
مکان ولادت امیر المومنین علیه السلام اشرف بقاع یعنی حرم است. اشرف اماکن حرم مسجد است، و اشرف بقاع مسجد کعبه است. مولودی جز آن حضرت در آن مکان به دنیا نیامده است، آن هم در سید ایام روز جمعه، در ماه حرام و در بیت الحرام. امیر المومنین علیه السلام سه روز چشم مبارک را باز نکرد، او را خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آوردند. آنجا بود که چشم باز کرد. آن حضرت فرمود: او مرا مخصوص به نظر خود قرار داد و من او را مخصوص به علم خویش قرار دادم. سپس آن حضرت را در آغوش کشید به منزل ابو طالب علیه السلام آورد.
پیشگویی از ولادت امیر المؤمنین علیه السلام
جابر بن عبد الله انصاری میگوید: راهبی بود به نام مثرم بن رعیب که ۱۹۰ سال عبادت کرد بود، ولی حاجتی از خدا نخواسته بود. روزی از خداوند خواست یکی از اولیائش را به او بنمایاند. خداوند متعال جناب ابو طالب علیه السلام را نزد او فرستاد و بعد از آن که راهب دانست این آقا چه کسی است، به آن حضرت بشارت داد که ای ابوطالب، خداوند به تو پسری عنایت میفرماید که او ولی خداست و اسم شریف او علی است. هنگامی که او را درک کردی سلام مرا به او برسان و به او بگو که مثرم راهب، اقرار میکند به وحدانیت خدا و به ولایت تو ای امیر المومنین علیه السلام شهادت میدهد. هنگام رفتن جناب ابو طالب علیه السلام خرما و انگور و انار بهشتی میل فرمودند و به منزل آمدند. فاطمه بنت اسد علیها السلام بانوی حرم جناب ابو طالب علیه السلام هم خرمایی که پیامبر صلی الله علیه و آله به آن حضرت داده بودند میل فرمود. پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده بودند: این خرما را کسی میخورد که مقر به توحید و نبوت من باشد. بعد از آنکه پدر و مادر آن حضرت، میوههای بهشتی را میل فرمودند وجود حضرت مولی الموحدین علی بن ابی طالب علیه السلام به وجود آمد. هنگامی که فاطمه بنت اسد علیها السلام حامل آن وجود شریف شد، به زیبایی و نورانیتش افزوده شد.
انعقاد نطفه امیر المومنین علیه السلام
هنگامی که وجود شریف آن حضرت در بطن فاطمه بنت اسد علیها السلام قرار گرفت در مکه زلزله شد، و قریش بتها را به کوه ابو قبیس آوردند، ولی زلزله بیشتر شد و بتها به رو افتادند. آنان به ابو طالب علیه السلام پناه بردند، و آن حضرت بالای کوه آمد و فرمود: مردم در این شب اتفاق مهمی افتاده است. خداوند خلقی را آفریده که اگر از او اطاعت نکنید اقرار به ولایت او ننمایید و شهادت به امامت او ندهید این زلزله ساکن نمیشود. پس به اطاعت و ولایت و امامت او اقرار کنید. سپس در حالی که اشک میریخت دستان مبارک را بلند نمود و فرمود: پروردگار من و آقای من، تو را میخوانم به محمدیت پسندیده و علویت بلند مرتبه و به فاطمیت درخشنده و نورانی که بر سرزمین تهامه به رحمت و مهربانی خویش لطف بفرمایی. دیگران آمین گفتند. دعا که تمام شد زلزله پایان یافت. عربها در زمان جاهلیت تا گرفتار میشدند این دعا را میخواندند و گرفتاری برطرف میشد.
جعفر بن ابی طالب علیهما السلام صدای آن حضرت را از شکم مادر شنید و بیهوش شد. همچنین فاطمه بنت اسد علیها السلام به قصد طواف گرد خانه خدا میرفت، ولی ناگهان آن حضرت از داخل شکم دو پای خود را به شدت فشار میداد و نمیگذاشت مادرش به محلی که بتها نصب شدهاند نزدیک شود، و حال آنکه مادرش برای عبادت خانه خدا را طواف میکرد. زمانی دیگر، بتها در مقابل آن فرزند به دنیا نیامده به صورت به زمین میافتادند. شیر درنده طائف در برابر ابو طالب علیه السلام تعظیم کرد. هنگامی که آن حضرت علی را جویا شد شیر گفت: شما پدر اسد الله و کمک محمد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و مربی شیر خدا هستی.
مادر امیر المومنین علیه السلام
شب جمعه سیزدهم رجب بانوی بزرگوار ابو طالب علیه السلام احساس درد کرد، ولی با قرائت نامی مخصوص آرامش پیدا کرد. هنگامی که جناب ابو طالب علیه السلام خواست زنانی از قریش را برای کمک فاطمه بنت اسد علیها السلام بیاورد، از گوشه خانه ندایی رسید: ای ابو طالب، صبر کن چرا که دست نجس نباید ولی خدا را لمس کند. صبح هنگام فاطمه بنت اسد علیها السلام ندایی شنید: ای فاطمه به خانه ما بیا. ابو طالب علیه السلام و پیامبر صلی الله علیه و آله آن حضرت را به مسجد الحرام آوردند. عباس بن عبد المطلب که به همراه جماعتی در مسجد نشسته بودند، دیدند که فاطمه علیها السلام وارد مسجد الحرام شد و در مقابل کعبه ایستاد و نگاهی به سوی آسمان نمود و چنین فرمود: پروردگارا، من به تو و به پیامبران و کتابهایی که از جانب تو آمدهاند ایمان دارم. من کلام جدم ابراهیم خلیل را تصدیق میکنم و او بوده که این خانه را بنا کرد، و به حق فرزندی که در شکم من است و با من سخن میگوید و با گفتارش با من انس میگیرد، و من یقین دارم که یکی از آیات و نشانههای توست، که این ولادت را بر من آسان فرمایی. ناگهان حاضرین در مسجد الحرام دیدند که دیوار پشت آن سمتی که در کعبه است شکافته شد و فاطمه بنت اسد علیها السلام داخل شد. هر چه کردند قفل در کعبه را باز کنند ممکن نشد، و دانستند که حکمت خداوند در کار است. فاطمه بنت اسد علیها السلام میفرماید: هنگامی که داخل کعبه شدم دیدم حوا، ساره، آسیه مادر موسی بن عمران و مریم مادر عیسی آمدند. آنان به من سلام کردند: السلام علیک یا ولیة الله و در مقابلم نشستند. آنچه در ولادت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله انجام دادند در ولادت علی بن ابی طالب علیهما السلام نیز انجام دادند، چه اینکه فاطمه بنت اسد علیها السلام در هنگام ولادت پیامبر صلی الله علیه و آله حضور داشت و به ابو طالب علیه السلام ماجرا را خبر داد. حضرت ابو طالب علیه السلام قبلاً به او فرموده بود: ۳۰ سال صبر کن تا خدا مولودی به تو عنایت کند مثل خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله مگر در نبوت که وصی و وزیر او خواهد شد.
روز ولادت امیر المومنین علیه السلام
روز جمعه علی بن ابی طالب علیهم السلام مانند خورشید بر روی سنگ سرخ در گوشه راست کعبه طلوع فرمود. همین که قدم بر زمین کعبه نهاد، به سجده افتاد و دستها را سوی آسمان بلند نمود و فرمود: اشهد ان لا اله الا الله، و أن محمداً رسول الله و اشهد ان علیاً ولی محمد رسول الله، بمحمد یختم الله النبوه و بی یختم الوصیه و انا امیر المؤمنین: شهادت میدهم که خدایی جز الله نیست و محمد صلی الله علیه و آله پیامبر خداوند است و علی وصی محمد رسول الله صلی الله علیه و آله است. به محمد نبوت ختم میشود و به من وصایت کامل و تمام میشود و منم امیر المومنین. سپس فرمود: جاء الحق و زهق الباطل: حق آمد و باطل رفت.
در این هنگام که وجود سرپا جودش پای بر این عرصه خاکی نهاده بود، بتهایی که در کعبه بود به صورت به زمین افتادند و آسمانها نورانی شد. شیطان فریاد برآورد: وای بر بتها و بت پرستان از این فرزند!
سخنان امیر المومنین علیه السلام پس از ولادت
آنگاه سلام بر زنان بهشتی نمود و حال آنان را پرسید. بانوان بهشتی او را در آغوش گرفتند و حضرت با آنان تکلم فرمودند. هنگامی که حضرت حوا علیها السلام او را در آغوش گرفت، آن حضرت فرمود: سلام بر توای مادر، حوا! حوا علیها السلام پاسخ داد: سلام بر تو پسرم! علی بن ابی طالب علیهما السلام از حال حضرت آدم پرسید. حوا علیها السلام پاسخ داد: غرق در نعمتهای خداوند است و در جوار پروردگار متنعم است. در این هنگام که آن حضرت داخل کعبه بود ابو طالب علیه السلام در کوچه و بازار صدا می زد: بشارت باد شما را که ولی خدا ظاهر شده است، همان کسی که وصایت به او تمام و کمال میشود. بعد از رفتن زنان بهشتی، پیامبران الهی حضرت آدم، حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت موسی، حضرت عیسی علیهم السلام آمدند. امیر المومنین علیه السلام با دیدن آنان حرکتی نمود و تبسم فرمود و آن بزرگواران بر حضرتش سلام کردند: سلام بر تو ای ولی خدا و خلیفه پیامبر خدا. حضرت در جواب فرمود: علیکم السلام و رحمه الله و برکاته. و جداگانه بر هر یک سلام نمودند. آن بزرگواران یکی بعد از دیگری او را در آغوش گرفتند و بوسیدند و زبان به مدح او گشودند و رفتند. سپس ملائکه آمدند و او را به آسمانها بردند، و باز آوردند و بردند و هر بار کلماتی مخصوص در فضائل و مناقب حضرت میفرمودند. فاطمه بنت اسد علیها السلام میفرماید: بار دوم در حالتی آن حضرت را آوردند که او را در حریر سفید بهشتی پیچیده بودند و به من گفتند: او را از چشم بینندگان حفظ کن که ولی رب العالمین است. بدانکه وارد بهشت نمیشود مگر کسی که ولایت او را بپذیرد و امامت و ولایت او را تصدیق کند. خوشا به حال آن که تابع اوست و وای بر کسی که از او رویگردان شود. مثل او چون کشتی نوح است. هر که به آن پیوست نجات مییابد و هر که از آن باز ماند غرق میشود و سقوط میکند. سپس در گوش او مطلبی گفتند که من نفهمیدم. بعد او را بوسیدند و برخاستند و بیرون رفتند و من ندانستم از کجا خارج شدند.
سه روز در کعبه
فاطمه بنت اسد علیها السلام بعد از سه روز که مهمان الهی بود فرزند مبارک و محترم خود را در آغوش گرفته آماده خروج از کعبه شد که هاتفی غیبی چنین ندا داد: ای فاطمه، نام این مولود را علی بگذار، چرا که من خدای علی اعلی هستم. من نام او را از نام خود گرفتهام، و او را ادب آموختهام و امر خود را به او سپردهام، و او را بر غوامض علم خود آگاهی دادهام، او در خانه من بدنیا آمده است. او اول کسی است که بر فراز خانه من اذن میگوید، و بتها را میشکند، و آنها را از بالای کعبه به صورت میاندازد. خوشا به حال کسی که او را دوست میدارد و از او اطاعت میکند و او را یاری مینماید. وای بر کسی که بغض او را دارد و از او سرپیچی میکند و او را خوار مینماید و حق او را انکار مینماید. در این سه روز در هر محفلی سخن از ولادت این مولود مبارک و استثنایی بود، به خصوص باز نشدن قفل در کعبه، شکافته شدن دیوار کعبه در روز و دیدن آن توسط کفار، این مطلب را به صورت یک مسئله عمومی در آورده بود.
طلوع نور علی علیه السلام در آغوش پیامبر صلی الله علیه و آله
صبح روز چهارم در مقابل دیدگان به انتظار نشسته، ناگهان دیوار کعبه از مکان قبلی شکاف برداشت به حدی که فاطمه بنت اسد علیه السلام با فرزند عزیزش از آنجا خارج شدند. مردم همه نگاه میکردند و قبل از سوال کسی، فاطمه بنت اسد علیها السلام از بعضی وقایع داخل خانه خبر داد و از عظمت آن مولود و غذاهای بهشتی و اینکه نام این حضرت به ندای آسمانی علی علیه السلام است. ابو طالب علیه السلام و پیامبر صلی الله علیه و آله پیش آمدند، و فاطمه بنت اسد علیها السلام با مولود پیش آمد. حضرت مولی الموالی علی علیه السلام فرمودند: السلام علیک یا ابه و رحمه الله و برکاته. ابو طالب علیه السلام فرمود: و علیک السلام یا بنی و رحمه الله و برکاته، و آن حضرت را در آغوش گرفت. امیر المومنین علیه السلام چشمان مبارک به صورت پیامبر صلی الله علیه و آله باز کرد و تبسم فرمود و خود را حرکتی داد و فرمود: السلام علیک و رحمه الله و برکاته، مرا در آغوش بگیر. پیامبر صلی الله علیه و آله پاسخ سلامش را داد و آن حضرت را در آغوش گرفت، و بوسید و دست در دست او گذاشت. آنگاه امیر المومنین علیه السلام دست راست بر گوش نهاد و اذان و اقامه فرمود و به یگانگی خداوند عز و جل و نبوت پیامبر صلی الله علیه و آله شهادت داد. سپس از پیامبر صلی الله علیه و آله برای قرائت کتب آسمانی اجازه خواست. بعد از آنکه پیامبر صلی الله علیه و آله اجازه فرمود، سینه را صاف کرد و آنچه در صحف حضرت آدم و نوح و ابراهیم و موسی و عیسی علیهم السلام بود قرائت فرمود. سپس شروع به قرائت قرآن نمود که هنوز نازل نشده بود. آن حضرت سوره مبارکه مومنون را آغاز کرد: قد افلح المؤمنون.... سپس در حالتی که آن حضرت در آغوش رسول الله صلی الله علیه و آله بود به خانه ابو طالب علیه السلام بازگشتند.
در روز سوم ولادت حضرت یا روز سوم خروج از کعبه و در بعضی اقوال دهم ذی الحجه، حضرت ابو طالب و قبلاً هفت بار کعبه را طواف کنید و بعد بر فرزندم علی علیه السلام سلام کنید.
کودکی علی علیه السلام با پیامبر صلی الله علیه و آله
امیر المومنین علیه السلام درباره دوران کودکی خود و همراه بودن با پیامبر صلی الله علیه و آله چنین میفرمایند: به هنگام کودکی، پیامبر صلی الله علیه و آله مرا به دامان میگرفت، و به سینه میچسباند. غذا را میجوید و به دهانم میگذارد. از بوی خوش خویش به مشام جانم میبویانید. او در گفتارم دروغ و در کردارم اشتباه و نادانی نیافت. خداوند پیامبر صلی الله علیه و آله را از هنگام شیر خوارگی با بزرگترین فرشتگان همراه کرد، تا شبانه روز او را در راه بزرگواریها و نیکیهای جهان رهنمون باشد. من نیز از پیامبر صلی الله علیه و آله پیروی میکردم تا چنانکه کودک شیر خواری از مادر فرمان می برد و از کردارهای او پیروی میکند. هر سال به کوه حرا میرفت، و در این هنگام هیچ کس جز من او را نمیدید.
تقویم شیعه، نوشته استاد حجت الاسلام عبد الحسین بندانی، صفحه ۱۹۵-۲۰۶