حدیث، شعر و فضائل اهل بیت علیهم السلام

✅ اشعار مذهبی
✅ نشر معارف و احادیث اهل بیت
✅ فضایل اهل بیت از کتب اهل خلاف
✅ تقویم شیعه

کانال تلگرام:
http://telegram.me/Hadis_Sher_Fazael

آخرین نظرات
  • ۱۹ خرداد ۰۰، ۲۳:۴۸ - سجاد
    احسنت
  • ۱۰ بهمن ۹۹، ۲۲:۴۱ - حسین بوذرجمهری
    عالی

۳ مطلب با موضوع «مناظرات و احتجاجات اهل بیت علیهم السلام و شیعیان» ثبت شده است


مناظره هشام بن حکم رحمه الله با ضرار بن عمرو ضبی بر سر حقانیت امیر المومنین علیه السلام بر ابی بکر


مرحوم سید مرتضی می‌نویسد:


وأخبرني الشيخ أدام الله عزه قال: دخل ضرار بن عمرو الضبي على يحيى بن خالد البرمكي فقال له: يا أبا عمرو هل لك في مناظرة رجل هو ركن الشيعة ؟ فقال ضرار: هلم من شئت. فبعث إلى هشام بن الحكم رحمه الله فأحضره فقال له: يا أبا محمد هذا ضرار وهو من قد علمت في الكلام والخلاف لك فكلمه في الامامة. فقال له: نعم. ثم أقبل على ضرار، فقال: يا أبا عمرو خبرني على ما تجب الولاية والبراءة أعلى الظاهر أم على الباطن ؟ فقال ضرار: بل على الظاهر فان الباطن لا يدرك إلا بالوحي قال هشام: صدقت. فأخبرني الآن أي الرجلين كان أذب عن وجه رسول الله صلى الله عليه وآله بالسيف وأقتل لاعداء الله بين يديه وأكثر آثارا في الجهاد أعلي بن أبي طالب أو أبو بكر ؟ فقال: بل علي بن أبي طالب، ولكن أبا بكر كان أشد يقينا. فقال هشام. هذا هو الباطن الذي قد تركنا الكلام فيه وقد اعترفت لعلي - عليه السلام - بظاهر عمله من الولاية وأنه يستحق بها من الولاية ما لم يجب لابي بكر فقال ضرار هذا هو الظاهر نعم. ثم قال له هشام: أفليس إذا كان الباطن مع الظاهر فهو الفضل الذي لا يدفع ؟ فقال لهضرار بلى فقال له هشام: ألست تعلم أن رسول الله صلى الله عليه وآله قال لعلي: أنت مني بمنزلة هارون من موسى إلا انه لا نبي بعدي ؟ قال ضرار نعم. قال هشام: أفيجوز أن يقول له هذا القول إلا وهو عنده في الباطن مؤمن ؟ قال: لا. قال هشام: فقد صح لعلي - عيه السلام - ظاهره وباطنه ولم يصح لصاحبك لا ظاهر ولا باطن والحمد لله.


جناب شیخ مفید رحمه الله مرا خبر داد و گفت: ضرار بن عمرو الضبی نزد یحیی بن خالد برمکی آمده، به او گفت: يا ابا عمرو آیا می‌توانی با مردی که یکی از ارکان شیعه است مناظره کنی؟ ضرار گفت: یا الله! هر که باشد [با او مناظره میکنم]. او نیز پی هشام بن حکم فرستاد و او را احضار کرد. [چون حاضر شد] گفت: یا ابا محمد، این مرد ضرار است که تو به دانش او در علم کلام و نیز مخالفتش با خود آگاهی. پس با او در باره امامت به گفتگو بپرداز. هشام گفت: باشد. سپس رو به ضرار کرد و گفت: یا ابا عمرو، مرا آگاه کن که ولایت و برائت بر ظاهر واجب است یا بر باطن؟ ضرار گفت: بر ظاهر واجب است، چرا که باطن جز با وحی شناخته نشود و ادراک نگردد. هشام گفت: درست گفتی. حال مرا آگاه ساز که آن دو مرد کدام بیشتر از دیگری پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را با شمشیر حمایت کرد و بیشتر از دیگری در زمان زندگانی ایشان دشمنان خداوند را هلاک کرد و بیشتر از دیگری آثار جهاد از خود به جا گذاشت [و با دشمنان جنگید]؟ علی بن ابی طالب علیهما السلام يا ابو بكر؟ ضرار گفت: علی بن ابی طالب ولی ابو بكر يقين بیشتری داشت. هشام گفت: این یقین همان باطنی است که قرار شد در باره آن سخن نگوییم. حال تو به ولایت علی علیه السلام با توجه به ظاهر کردارش اعتراف کردی، همان که برای ابو بکر واجب نشد. ضرار گفت: بله این ظاهر است [و آن را می‌پذیرم]. پس از آن هشام گفت: آیا این گونه نیست که چون باطن با ظاهر همساز باشد فضیلتی خواهد بود که هیچ نمی‌توان آن را کنار گذاشت؟ ضرار گفت: آری این گونه است. هشام گفت: آیا می‌دانی که پیامبر صلی الله علیه و آله به على علیه السلام فرمودند: «جایگاه تو نسبت به من چون جایگاه هارون علیه السلام است نسبت به موسی علیه السلام، جز آنکه دیگر پیامبری پس از من نخواهد بود؟ ضرار گفت: آری می‌دانم. پس هشام به او گفت: آیا ممکن است که پیامبر صلی الله علیه و آله چنین سخنی به علی علیه السلام بگوید ولی علی نزد ایشان در باطن مومن نباشد؟ گفت: خیر. هشام گفت: پس الحمد لله به حتم ظاهر و باطن على علیه السلام به درستی اثبات شد ولی برای سرور و امام تو، نه ظاهری اثبات شد و نه باطنی.


الفصول المختارة، تالیف سید مرتضی علم الهدی، صفحه ٢٨، چاپ دار المفید

  • مصطفی جمشیدی

مناظره جالب و خواندنی متوکل عباسی ناصبی پلید با شیعه‌ای حاضرجواب

در کتاب فصول الحق ذکر شده است:

روزی متوکل ملعون بار عام داده نظرش بر شخصی افتاد که وضع مردم آن زمان نداشت، از او پرسید از چه قبیله‌ای و چه نام داری؟ گفت: از بنی مخنثم و نام من منصور است. پس متوکل پرسید که بعد از رسول خدا خلیفه که بود؟ گفت: اسد الله الغالب و مظهر العجایب مولانا علی ابن ابی طالب علیهما السلام. پس متوكل به غلامان امر کرد تا او را بزنند، و در حین زدن غلامی به او گفت: بگو ابو بکر. پس آن مرد گفت: یا امیر ابو بکر. پس متوكل گفت: خلیفه دیگر کیست؟ گفت: الطاعن بالرمحين و الضارب بالسيفين و مصلى القبلتين ابی الحسنین امیر المؤمنین علی ابن ابی طالب علیهما السلام. باز متوكل امر به زدن او کرد، غلامی به او گفت: بگو عمر. آن مرد گفت: یا امیر عمر. متوکل گفت بگو دیگر کیست؟ گفت: ابن عم رسول صلی الله علیه و آله و زوج بتول علیها السلام الذي انزل الله فيه انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذين يقيمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون مولنا و مولى الثقلین علی بن ابی طالب علیهما السلام. باز به همان طریق متوكل امر به زدن او نمود. یکی گفت: بگو عثمان. گفت: یا امیر عثمان. پس متوكل گفت دیگر کیست؟ گفت: یا امیر حجاج بن يوسف. متوكل گفت: یا اخ المخنث این بار که نوبت على بود، نام او را چرا ترک کردی؟ گفت: یا امیر هر بار که نام على را بردم امر به زدن من کردی این بار از تو ترسیدم، و کسی که مانند ایشان ظالم باشد حجاج را دانستم، نام او را بردم. پس متوكل گفت: عایشه افضل بود یا فاطمه؟ آن مرد گفت: عایشه. متوکل گفت: چرا؟ گفت: زیرا که خدای تعالی فرموده: و فضل الله المجاهدين على القاعدين أجراً عظیما (آیه ۹۵ سوره نساء) و عایشه در بصره [علیه امیر المومنین علیه السلام] چنان که می‌دانی جنگ بسیار کرد و عایشه مجتهده بود غازیه (جنگجو) هم شد (کنایه به فتنه جمل توسط عایشه) در حالی که فاطمه علیها السلام از خانه بیرون نرفت. متوكل گفت: از بنی مخنث کسی شیعه نبوده است، چگونه تو شیعه‌ای در آن قوم؟ آن مرد گفت اگر امانم دهی بگویم. متوکل گفت: تو را امان است. گفت: بدان سبب که من حلال زاده‌ام و مادر و جدات و آبا و اجداد من زنا نکرده‌اند و از زنا حاصل نشده‌اند. پس متوکل از روی غضب گفت او را از بغداد اخراج نمودند.

انساب النواصب، تالیف علی بن داود خادم استرآبادی رضوان الله علیه، صفحه ۸۵-۸۶
  • ۰ نظر
  • ۳۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۰:۲۱
  • مصطفی جمشیدی


رسواسازی معاویه در سرزمین منا و استناد به حدیث غدیر توسط امام حسین علیه السلام


علامه امینی رضوان الله علیه در کتاب شریف الغدیر می‌نویسد:


ذكر التابعي الكبير أبو صادق سليم بن قيس الهلالي في كتابه جملا ضافية حول شدة نكير معاوية بن أبي سفيان على شيعة أمير المؤمنين عليه السلام ومواليه بعد شهادته ثم قال. فلما كان قبل موت معاوية بسنتين حج الحسين بن علي عليهما السلام ، وعبد الله بن عباس ، وعبد الله بن جعفر ، فجمع الحسين بني هاشم رجالهم ونسائهم ومواليهم وشيعتهم من حج منهم ومن لم يحج ومن الأنصار ممن يعرف الحسين وأهل بيته ثم لم يترك أحدا حج ذلك العام من أصحاب رسول الله ومن التابعين من الأنصار المعروفين بالصلاح والنسك إلا جمعهم واجتمع عليه بمنى أكثر من سبعمائة رجل وهم في سرادقه عامتهم من التابعين ونحو من مائتي رجل من أصحاب النبي فقام فيهم فحمد الله وأثنى عليه ثم قال : أما بعد : فإن هذا الطاغية قد صنع بنا وبشيعتنا ما علمتم ورأيتم وشهدتم وبلغكم وإني أريد أن أسألكم عن شيء فإن صدقت فصدقوني وإن كذبت فكذبوني واسمعوا مقالتي ، واكتبوا قولي ، ثم أرجعوا إلى أمصاركم وقبائلكم ومن ائتمنتموه من الناس ووثقتم به فادعوه إلى ما تعلمون من حقنا فإنا خاف أن يدرس هذا الحق ويذهب ويغلب والله متم نوره ولو كره الكافرون ، وما ترك شيئاً مما أنزل الله في القرآن فيهم إلا تلاه وفسره ولا شيئاً مما قاله رسول الله صلى الله عليه وسلم في أبيه وأمه ونفسه وأهل بيته إلا رواه وكل ذلك يقولون : أللهم نعم قد سمعنا وشهدنا. ويقول التابعون : أللهم نعم قد حدثني به من أصدقه وآتمنه من الصحابة ـ إلى أن قال ـ : قال (ع) : أنشدكم الله أتعلمون أن رسول الله نصبه يوم غدير خم فنادى له بالولاية وقال : ليبلغ الشاهد الغايب؟ قالوا : أللهم نعم. الحديث وفيه طرف مما تواترت أسانيده من فضايل أمير المؤمنين عليه السلام ، فراجع.


تابعی کبیر جناب سلیم بن قیس هلالی رضوان الله علیه گوید: دو سال قبل از مرگ معاویه حضرت امام حسین علیه السلام به همراه عبد الله بن عباس و عبد الله بن جعفر و عده زیادی از انصار و بنی هاشم عازم حج شد. جمعیتی بالغ بر هفتصد نفر از مردان در محضر آن جناب جمع شدند که همگی از تابعین بودند و نیز جمعیتی بالغ بر دویست تن از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله که همگان در منا و در اقامتگاه آن حضرت حضور یافتند. امام حسین علیه السلام پس از حمد و ثنای خدا فرمود: همانا این ستمکار سرکش (معاویه) ظلم‌های بسیاری را بر ما وارد ساخته و همگان نیز از آن مطلع‌اند. اکنون من از شما درباره‌ی چیزی سوال می‌کنم. چنانچه سخن من مقرون به صداقت و راستی است، مرا تصدیق کنید و اگر بر خلاف حقیقت چیزی از من شنیدید، مرا تکذیب نمائید. سخن مرا بشنوید و گفته مرا بنویسید و ثبت کنید. سپس به شهر و دیار خود مراجعت کنید و این سخنان را به دیگران انتقال دهید تا متروک نشود و من ترس دارم وقتش بگذرد و حقوق ما مغلوب ستمگر گردد. در حالی که خدای متعال نور خود را تمام و کمال می‌نماید اگر چه کفار و ناسپاسان از آن اکراه داشته باشند. در این هنگام حضرت، آن چه را که خداوند در قرآن درباره اهل بیت نازل فرموده بود، تلاوت کرد و تفسیر نمود. سپس آنچه را که از رسول خدا درباره پدر و مادرش و اهل بیتشان آمده بود، بیان فرمود. در مورد هر جمله از فرمایشات حضرت، حاضرین می‌گفتند: بار خدایا تمام اینها درست و راست است و این سخنان را از رسول خدا شنیده‌ایم و به آنها گواه هستیم. حضرت فرمودند: آیا به یاد نمی‌آورید که پیامبر خدا پدرم علی بن ابی طالب سلام الله علیه را در غدیر خم به ولایت و جانشینی خود منصوب کرد؟ حاضرین این بار نیز یکصدا گفتند: بار خدایا ما به این جریان آگاه و مطلع هستیم و به آن شهادت می‌دهیم...


الغدير، تالیف علامه امینی رضوان الله علیه، جلد ١، باب ۹، مناشدة الامام السبط الحسین علیه السلام بحدیث الغدیر، صفحه ۲۴۱-۲۴۲

  • ۰ نظر
  • ۱۴ مرداد ۹۸ ، ۰۰:۳۸
  • مصطفی جمشیدی